گنجور

شمارهٔ ۵

نهاده حسن تو بنیاد دلربایی را
گرفته گل ز رخت بوی بی‌وفایی را
کسی نیافته قدر برهنه پایی را
خراج نیست در این ملک بی‌نوایی را
رسا نمی‌شود از سعی خامه تقدیر
به قد آن که بریدند نارسایی را
ز خون دل ثمری جلوه ده در این گلزار
چو سرو چند کنی پیشه خودنمایی را
ز زهد خشک به تنگ آمدم شراب کجاست
که تا به آب دهم خرقهٔ ریایی را
رضا به عشرت عالم نمی‌شود قصاب
کسی که یافت چو من لذت جدایی را

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سعید محمدی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نهاده حسن تو بنیاد دلربایی را
گرفته گل ز رخت بوی بی‌وفایی را
هوش مصنوعی: زیبایی تو پایه و اساس دلربایی را بنا نهاده و گل‌های چهره‌ات بوی بی‌وفایی را به مشام می‌رسانند.
کسی نیافته قدر برهنه پایی را
خراج نیست در این ملک بی‌نوایی را
هوش مصنوعی: هیچ‌کس ارزش و اهمیت کسی که بی‌چیز و برهنه است را درک نکرده است، و در این سرزمین بی‌سرپناه، هیچ کمکی به او نمی‌شود.
رسا نمی‌شود از سعی خامه تقدیر
به قد آن که بریدند نارسایی را
هوش مصنوعی: هرگز تلاش قلم نمی‌تواند به اندازه‌ای که نیاز هست، نقص‌ها و کمبودها را برطرف کند، زیرا هر چیزی زمانی مناسب برای خود دارد و نباید پیش از موعد به پایان برسد.
ز خون دل ثمری جلوه ده در این گلزار
چو سرو چند کنی پیشه خودنمایی را
هوش مصنوعی: از عمق دردها و رنج‌هایت بهره‌ایی بردار و در این محیط زیبا مانند سروهای بلند، فروتن و با وقار باش و به خودنمایی نپرداز.
ز زهد خشک به تنگ آمدم شراب کجاست
که تا به آب دهم خرقهٔ ریایی را
هوش مصنوعی: از زهد و پارسایی خسته شده‌ام، به دنبال شراب هستم تا بی‌اعتنایی‌ام را برطرف کند و این لباس ریا را کنار بگذارم.
رضا به عشرت عالم نمی‌شود قصاب
کسی که یافت چو من لذت جدایی را
هوش مصنوعی: کس نمی‌تواند به لذت زندگی در این دنیا رضایت کامل بدهد، چون کسی که طعم جدایی را مانند من چشیده، نمی‌تواند به خوشی‌های ظاهری دل خوش کند.

حاشیه ها

1400/04/03 16:07
ناصر

به نظر می‌رسد در مصرع دوم از بیت اول «بی‌وفایی» صحیح باشد

1400/04/05 22:07
نصرت الله

در بیت اول «بی‌وفایی» درست است. 
در بیت چهارم «ز خون دل» درست است.
در بیت آخر «چو من» درست است.
(تصحیح جواهری و جدی)