شمارهٔ ۳۷
چو عکس خویش نمودار میکند مهتاب
پیاله را گل بیخار میکند مهتاب
به جای بادهٔ گلگون در این بهشت آباد
گلاب در قدح یار میکند مهتاب
ز عکس مهر جمال تو شد دلم روشن
علاج آینهٔ تار میکند مهتاب
بگیر دامن لیلی که صبح روشن شد
به ناقه محمل خود بار میکند مهتاب
گسست چون رگم از ریشه یافتم امشب
به پود و تار کتان کار میکند مهتاب
چنانکه نقره کند صبحدم مس شب را
لباس تار تو زرتار میکند مهتاب
ز فیض تا سحر امشب ز خواب مخمل را
هزار مرتبه بیدار میکند مهتاب
ببار اشک ندامت ز دیدگان قصاب
سرشک را در شهسوار میکند مهتاب
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سعید محمدی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو عکس خویش نمودار میکند مهتاب
پیاله را گل بیخار میکند مهتاب
هوش مصنوعی: ماه درخشش خود را بر روی آب نشان میدهد و با نوری که به پیاله میتاباند، گل را زیبا و بیآزاری میسازد.
به جای بادهٔ گلگون در این بهشت آباد
گلاب در قدح یار میکند مهتاب
هوش مصنوعی: در این بهشت زیبا به جای نوشیدنی قرمز رنگ، نور ماه مانند گلاب در ظرف یار در حال ریختن است.
ز عکس مهر جمال تو شد دلم روشن
علاج آینهٔ تار میکند مهتاب
هوش مصنوعی: دل من به خاطر زیبایی تو روشن و پاک شده است، همانطور که آینه تاریکی را به وسیلهی نور ماه درمیآورد.
بگیر دامن لیلی که صبح روشن شد
به ناقه محمل خود بار میکند مهتاب
هوش مصنوعی: دست لیلی را بگیر که صبح روشن شده است و ماه شب را بر روی شتر خود آماده میکند.
گسست چون رگم از ریشه یافتم امشب
به پود و تار کتان کار میکند مهتاب
هوش مصنوعی: امشب احساس میکنم که مانند رگی از ریشه جدا شدهام، و حالا نور ماه در تار و پود کتان نقش میزند.
چنانکه نقره کند صبحدم مس شب را
لباس تار تو زرتار میکند مهتاب
هوش مصنوعی: چنانکه نقره صبحگاهی، تاریکی شب را روشن میکند، ماه هم لباس سیاه شب را به زرق و برق میآراید.
ز فیض تا سحر امشب ز خواب مخمل را
هزار مرتبه بیدار میکند مهتاب
هوش مصنوعی: در این شب خنک، نور مهتاب تا صبح میتواند خواب نرم و آرامشبخش را بارها و بارها از ما بگیرد.
ببار اشک ندامت ز دیدگان قصاب
سرشک را در شهسوار میکند مهتاب
هوش مصنوعی: باران اشکی از ندامت و پشیمانی بر چهره قصاب میریزد، و ماه شبتاب در آسمان مانند یک قهرمان میدان مبارزه میدرخشد.