گنجور

شمارهٔ ۳۴

هر کجا عکس جمال یار می‌افتد در آب
گویی از گلشن گل بی‌خار می‌افتد در آب
باز می‌دارد ز رفتن بحر را حیرت مگر
سایه آن سرو خوش‌رفتار می‌افتد در آب
یک نگاهی کن که می‌گردد صدف را آب دل
عکس این بادام تا از بار می‌افتد در آب
جوش دریا ماهیان‌ را سوخت از حسرت مگر
پرتویی زآن آتشین رخسار می‌افتد در آب
خوشه مرجان چو بید واژگون آشفته شد
سایه زلفش ز بس بسیار می‌افتد در آب
ابر تا بگذشت از دریای آن گلزار حسن
قطره چون گلگوشه دستار می‌افتد در آب
دید تا قصاب چشمش را دلش در خون نشست
شد چو طوفان، ناخدا ناچار می‌افتد در آب

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سعید محمدی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر کجا عکس جمال یار می‌افتد در آب
گویی از گلشن گل بی‌خار می‌افتد در آب
هوش مصنوعی: هر جا که تصویر زیبایی محبوب در آب دیده می‌شود، به نظر می‌رسد که گل بی‌خاری از باغ به آن آب می‌افتد.
باز می‌دارد ز رفتن بحر را حیرت مگر
سایه آن سرو خوش‌رفتار می‌افتد در آب
هوش مصنوعی: موج‌های دریا از رفتن باز می‌مانند و گیج می‌شوند، مگر اینکه سایه‌ی آن درخت خوش‌برخورد بر روی آب بیفتد.
یک نگاهی کن که می‌گردد صدف را آب دل
عکس این بادام تا از بار می‌افتد در آب
هوش مصنوعی: نگاهی به دریا بنداز، که چطور صدف‌ها را به خود می‌کشد و در دلشان آبی دارد. این تصویر شبیه به بادامی است که وقتی به آب می‌افتد، بار خود را رها می‌کند.
جوش دریا ماهیان‌ را سوخت از حسرت مگر
پرتویی زآن آتشین رخسار می‌افتد در آب
هوش مصنوعی: بر اثر حسرتی که دریا به خاطر زیبایی چهره‌ی آتشین کسی دارد، ماهیان را سوزانده است. آیا ممکن است که نوری از آن چهره‌ی جذاب در آب بیفتد؟
خوشه مرجان چو بید واژگون آشفته شد
سایه زلفش ز بس بسیار می‌افتد در آب
هوش مصنوعی: خوشه‌های مرجان به حالت واژگون و آشفته در آمده‌اند و سایه زلف او به علت افتادن زیاد، بر روی آب می‌افتد.
ابر تا بگذشت از دریای آن گلزار حسن
قطره چون گلگوشه دستار می‌افتد در آب
هوش مصنوعی: ابر که از بالای گلزار زیبا می‌گذرد، قطره‌هایی مانند گل که به گوشه‌ی دستار (دستمال) آویخته شده‌اند، به درون آب می‌افتند.
دید تا قصاب چشمش را دلش در خون نشست
شد چو طوفان، ناخدا ناچار می‌افتد در آب
هوش مصنوعی: وقتی قصاب را دید، دلش غمگین و پر از اندوه شد و مانند طوفانی که ناگهان به وجود می‌آید، ناخودآگاه به سویدای دریا می‌افتد.

حاشیه ها

1400/04/06 21:07
نصرت الله

مصرع اول بیت دوم می‌بایست «...ز رفتن بحر را...» باید درج شود. «را» جا افتاده است. (نسخه تصحیح جواهری و جدی)