گنجور

شمارهٔ ۳۱

عمریست در خیال تو از روز تا به شب
در آتشم چو خال تو از روز تا به شب
می‌سوزم از فراق تو از شام تا به روز
محرومم از جمال تو از روز تا به شب
دارم همیشه ای بت دیر آشنای من
امید بر وصال تو از روز تا به شب
باج مسلمی ز مه نو گرفته است
ابروی چون هلال تو از روز تا به شب
خواهم چو سایه گرد تو گردم در این چمن
چون قد کشد نهال تو از روز تا به شب
قصاب یافت لذت آسایش جهان
تا گشت پایمال تو از روز تا به شب

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سعید محمدی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عمریست در خیال تو از روز تا به شب
در آتشم چو خال تو از روز تا به شب
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که در فکر تو هستم، از صبح تا شب در آتش عشق تو سوزانم همان‌طور که وجود تو در دل من از صبح تا شب روشن است.
می‌سوزم از فراق تو از شام تا به روز
محرومم از جمال تو از روز تا به شب
هوش مصنوعی: در دل تنگم، از دوری تو می‌سوزم و از غروب تا سپیده‌دم، از زیبایی تو بی‌بهره‌ام و از صبح تا شب به یادت هستم.
دارم همیشه ای بت دیر آشنای من
امید بر وصال تو از روز تا به شب
هوش مصنوعی: من همیشه به یاد تو هستم، ای محبوب دیرین من، و امیدوارم که روز و شب بتوانم به وصال تو نائل شوم.
باج مسلمی ز مه نو گرفته است
ابروی چون هلال تو از روز تا به شب
هوش مصنوعی: شما به مانند هلال ماه که از آغاز روز تا شب زیبایی خاصی دارد، جلوه‌ای خاص دارید و این زیبایی همانند بهای مسلمانی است که از مه نو گرفته شده است.
خواهم چو سایه گرد تو گردم در این چمن
چون قد کشد نهال تو از روز تا به شب
هوش مصنوعی: می‌خواهم همچون سایه‌ای در اطراف تو بچرخم و در این باغ بمانم، درست مانند اینکه وقتی نهال تو رشد می‌کند، من از صبح تا شب در کنارت باشم.
قصاب یافت لذت آسایش جهان
تا گشت پایمال تو از روز تا به شب
هوش مصنوعی: قصاب از آسایش و راحتی دنیا بهره‌مند شد تا زمانی که تو همچنان زیر دست او قرار داری از صبح تا شب.