گنجور

شمارهٔ ۲۹

مگر آن آتشین‌خو آگه از بخت من است امشب
که همچون شمع مغز استخوانم روشن است امشب
به گلشن جان من دی تا از استغنا گذر کردی
ز مژگان تو گل را خار در پیراهن است امشب
ز جان افشانی من حسن او را شعله افزون شد
مگر بر آتش گل بال بلبل دامن است امشب
به دستارم بنفشه مشت خاکستر بود امشب
نگاهی کن که گلشن بی تو بر من گلخن است امشب
تو شمع مجلس‌افروزی و من پروانه محفل
نشستن ازتو، بر گرد تو گشتن از من است امشب
نمی‌دانم نگه چون رفت بیرون گریه چون آمد
ز بس چشمم به رخسار تو محو دیدن است امشب
ز داغ دوری‌ات صد رنگ گل در آستین دارم
بیا گلچین که از داغ تو دستم گلشن است امشب
چو دید آن سبز گندمگون دلم را گفت زیر لب
که یک مور ضعیفی در کنار خرمن است امشب
نمانده در تنم جایی کزو قصاب ناید خون
مرا خون در جگر چون آب در پرویزن است امشب

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سعید محمدی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مگر آن آتشین‌خو آگه از بخت من است امشب
که همچون شمع مغز استخوانم روشن است امشب
هوش مصنوعی: شاید آن کسی که در دل من آتش شور و عشق را روشن کرده، از سرنوشت من خبر دارد، چرا که امشب مانند شمع، روح و وجودم روشن و زنده است.
به گلشن جان من دی تا از استغنا گذر کردی
ز مژگان تو گل را خار در پیراهن است امشب
هوش مصنوعی: امشب در گلزار وجود من، زمانی که از خودبزرگ‌بینی عبور کردی، اشک‌های چشمانت باعث شد گل‌ها مانند خار در لباس من حس شوند.
ز جان افشانی من حسن او را شعله افزون شد
مگر بر آتش گل بال بلبل دامن است امشب
هوش مصنوعی: فدای جانم می‌شوم تا زیبایی او بیشتر شود، آیا دامن بلبل از آتش گل شب‌هنگام نیست؟
به دستارم بنفشه مشت خاکستر بود امشب
نگاهی کن که گلشن بی تو بر من گلخن است امشب
هوش مصنوعی: دستار من پر از خاکستر بنفشه است. امشب نگاهی به حال و روز من بینداز که به جای گلزار، بر من دنیایی از خاموشی و غم حاکم شده است.
تو شمع مجلس‌افروزی و من پروانه محفل
نشستن ازتو، بر گرد تو گشتن از من است امشب
هوش مصنوعی: تو منبع نور و روشنی در جمع ما هستی و من همچون پروانه‌ای هستم که به دور تو می‌چرخد. امشب این دور هم آوردن و نشستن به خاطر توست.
نمی‌دانم نگه چون رفت بیرون گریه چون آمد
ز بس چشمم به رخسار تو محو دیدن است امشب
هوش مصنوعی: نمی‌دانم چطور شد که وقتی تو رفتی، اشک‌هایم سرازیر شد و حالا که برگشتی، چشم‌هایم از تماشای چهره‌ات پر شده و نمی‌توانم نگاه از تو برکنم.
ز داغ دوری‌ات صد رنگ گل در آستین دارم
بیا گلچین که از داغ تو دستم گلشن است امشب
هوش مصنوعی: از دل تنگی و غم دوریت، احساساتی مانند رنگ‌های گل در آستینم دارم. بیا و همه این احساسات را جوانه بزن که از غم تو، دستم پر از گل‌های زیباست امشب.
چو دید آن سبز گندمگون دلم را گفت زیر لب
که یک مور ضعیفی در کنار خرمن است امشب
هوش مصنوعی: دلم که رنگ سبز و گندمی دارد، وقتی آن را دید، به آرامی گفت که امشب مورچه‌ای ناتوان در کنار انبار گندم است.
نمانده در تنم جایی کزو قصاب ناید خون
مرا خون در جگر چون آب در پرویزن است امشب
هوش مصنوعی: در بدنم جایی باقی نمانده که قصاب خونم را بگیرد، خونم مثل آب در کجایی روی زمین است، امشب.

حاشیه ها

1400/04/06 16:07
نصرت الله

در مصرع اول بیت دوم «تاز» می‌بایست به «تا» تغییر کند.