شمارهٔ ۲۷
دل پر از افغان و ظاهر خالی از جوشیم ما
از سخن لبریز و از گفتار خاموشیم ما
تا به بر گیریم هر دم تیر تقدیر تو را
جمله اعضا چون کمان پیوسته آغوشیم ما
چون تن آیینه پنهان در لباس جوهریم
گرچه در ظاهر ز عریانی نمد پوشیم ما
حرف بسیار است اما رخصت گفتار نیست
بر سر چندین هزار اسرار سر پوشیم ما
نزد اهل دل زباندانی نمیدانم که چیست
هرکجا قصاب حرفی بگذرد گوشیم ما
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سعید محمدی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل پر از افغان و ظاهر خالی از جوشیم ما
از سخن لبریز و از گفتار خاموشیم ما
هوش مصنوعی: دلهای ما پر از آلام و نالههاست، ولی در ظاهر خود هیچ نشانهای از ناراحتی نداریم. از لحاظ کلامی، صحبتهای زیادی داریم اما در عمل، سکوت کردهایم.
تا به بر گیریم هر دم تیر تقدیر تو را
جمله اعضا چون کمان پیوسته آغوشیم ما
هوش مصنوعی: ما همواره آمادهایم که با عشق و صداقت، تقدیر و سرنوشت تو را در آغوش بگیریم، همانطور که اعضای بدن به یکدیگر متصل و هماهنگ هستند.
چون تن آیینه پنهان در لباس جوهریم
گرچه در ظاهر ز عریانی نمد پوشیم ما
هوش مصنوعی: ما مانند یک آیینه هستیم که درونمان را پنهان کردهایم و در ظاهر، لباس نازکی به تن داریم. اگرچه به نظر میرسد که برهنهایم، ولی در واقع خود را با پوششی میپوشانیم.
حرف بسیار است اما رخصت گفتار نیست
بر سر چندین هزار اسرار سر پوشیم ما
هوش مصنوعی: بسیاری از سخنان وجود دارد، اما اجازه صحبت کردن نیست. به خاطر بسیاری از اسرار، ما در سکوت به سر میبریم.
نزد اهل دل زباندانی نمیدانم که چیست
هرکجا قصاب حرفی بگذرد گوشیم ما
هوش مصنوعی: در میان کسانی که به عمق احساسات و اعتقادات توجه دارند، نمیدانم که زباندان بودن چه معنایی دارد. هر جا که قصابی سخنی بر زبان آورد، من در آنجا گوش میدهم.