گنجور

شمارهٔ ۱۲

توان دیدن ز روی پیرهن چون گل صفایش را
نسیمی وا کند چون غنچه گر بند قبایش را
به‌جز آیینه کز عکس جمال اوست مستغنی
کسی دیگر در این صورت ندارد رونمایش را
ز خون نیم‌رنگ دیده گلگون می‌توان کردن
کف پایی که می‌بستم به خون دل حنایش را
قدم هر گه نهد بر چشمم آن نازک بدن ترسم
که ناگه خار مژگانم نماید رنجه پایش را
دل از کف داده گردیدم بسی در عالم بینش
چو نور مردمک تا یافتم در دیده جایش را
دو عالم را نمی‌بازد به یک ایمای ابرویی
برابر چون کنم با حاتم طایی گدایش را
ز بس خوش‌تر بود هر عضوش از عضو دگر خواهم
که پا تا سر بلاگردان شوم سر تا به پایش را
مکن منع دل خود از فغان قصاب در راهش
جرس کی می‌تواند داشتن پنهان صدایش را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سعید محمدی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

توان دیدن ز روی پیرهن چون گل صفایش را
نسیمی وا کند چون غنچه گر بند قبایش را
هوش مصنوعی: می‌توان زیبایی چهره‌اش را به‌واسطه‌ نسیمی که پیرهنش را می‌درد، مشاهده کرد، همان‌طور که غنچه‌ای با گشودن بندهای خود، زیبایی خود را نشان می‌دهد.
به‌جز آیینه کز عکس جمال اوست مستغنی
کسی دیگر در این صورت ندارد رونمایش را
هوش مصنوعی: به جز آیینه‌ای که تصویر زیبایی او را نشان می‌دهد، هیچ کس دیگری در این دنیا نمی‌تواند مانند او را به نمایش بگذارد.
ز خون نیم‌رنگ دیده گلگون می‌توان کردن
کف پایی که می‌بستم به خون دل حنایش را
هوش مصنوعی: با استفاده از خون دیده‌ام، می‌توانم پاهایی بسازم که با خون دل، حنا را بر آن‌ها زده‌ام.
قدم هر گه نهد بر چشمم آن نازک بدن ترسم
که ناگه خار مژگانم نماید رنجه پایش را
هوش مصنوعی: هر بار که آن بدن نازک قدم بر زمین می‌گذارد، بر چشمانم می‌نشیند. نگرانم که ناگهان خوابش آشفته شود و پای لطیفش به خار مژه‌هایم بربخورد و او را آزرده کند.
دل از کف داده گردیدم بسی در عالم بینش
چو نور مردمک تا یافتم در دیده جایش را
هوش مصنوعی: دل را از دست داده‌ام و در دنیای بینش به شدت می‌گردم، چون نور مردمک در چشم، تا زمانی که جایش را در دیده‌ام پیدا کنم.
دو عالم را نمی‌بازد به یک ایمای ابرویی
برابر چون کنم با حاتم طایی گدایش را
هوش مصنوعی: دو جهان را به خاطر یک ابروی خوش‌نما و زیبا از دست نمی‌دهد. حال من چطور می‌توانم بخشش و سخاوت حاتم طایی را با این وضعیت مقایسه کنم؟
ز بس خوش‌تر بود هر عضوش از عضو دگر خواهم
که پا تا سر بلاگردان شوم سر تا به پایش را
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی هر کدام از اعضای بدنش، می‌خواهم که از سر تا پایم، در عشق او خود را فدای او کنم و به نوعی به گرد او بچرخم.
مکن منع دل خود از فغان قصاب در راهش
جرس کی می‌تواند داشتن پنهان صدایش را
هوش مصنوعی: گوش خود را از صدای ناله و فریاد قصاب دور نکن، چون صدای جرس در راهش را نمی‌توان پنهان کرد.