شماره ۲: بیا، ای ساقی جانها، بیار آن باده در گلشن
بیا، ای ساقی جانها، بیار آن باده در گلشن
به غایت خوشدلم کان یار میپرسد که: سن کیم سن؟
به جانان گفتم: ای دلبر، خرابم از غمت یکسر
ولی میخوانم این از بر: بو سوز نی سین ایشماس سن
زهی الطاف بیپایان، که مییابد دلم پنهان
سلامم کرد و جامم داد و زانو زد که: سن ایچ سن
مرا میگوید آن جانان چه حیرانی و سرگردان؟
صفاقیل سن، وفا قیل سن، اگر سم عاشقی قیل سن
میان گلشن حسنت هزاران گل به بار آمد
ویران بولماس تور اول بستان اگر بیر چیچکی سون سن
بیا، ای روشنی جان، که هم جانی و هم جانان
بوزون گلشن سوزون روشن روش مولدی که سلطان سن
ز فیضت خاطر قاسم همیشه شاد میباشد
که این فیض از تو مییابد، اگر توقوز اگر توقسن
شماره ۱: ال یار عزیز ابله که: جان با دینه دورشماره ۳: صباحین مبارک السن، چلبی قلاک السن: صباحین مبارک السن، چلبی قلاک السن
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بیا، ای ساقی جانها، بیار آن باده در گلشن
به غایت خوشدلم کان یار میپرسد که: سن کیم سن؟
ای ساقی جانها بیا. آن شراب را به گلستان بیاور. بسیار خوشحالم که آن یار میپرسد: «تو کیستی؟»
زهی الطاف بیپایان، که مییابد دلم پنهان
سلامم کرد و جامم داد و زانو زد که: سن ایچ سن
چه لطف بیپایانی که دلم پنهانی به آن دست مییابد! به من سلام کرد و به من جام داد و زانو زد و گفت: «بنوش!»
مرا میگوید آن جانان چه حیرانی و سرگردان؟
صفاقیل سن، وفا قیل سن، اگر سم عاشقی قیل سن
آن یار به من میگوید: «چرا حیران و سرگردانی؟ اگر عاشقی صفا کن و وفا کن!»
ز فیضت خاطر قاسم همیشه شاد میباشد
که این فیض از تو مییابد، اگر توقوز اگر توقسن
خاطر قاسم از بخشش تو همیشه شاد است زیرا از سوی تو به این بخشش دست مییابد چه نُهتا باشد و چه نَوَدتا.