گنجور

شمارهٔ ۲

یارب، این درد فراقا چه دوا شایه کدن
خبر آشوم، مگر تیغ و کفن در گردن
می دل و جان به هجران تو گر همچین بو
وادلی! وای به دل! وای به من! وای به من!
واخوری باده گلگون به سعادت همه شو
می همه روج به غم خون جگر وا خوردن
بس تب هجر بکشتیم که لاوی لاوی
اگه گوییم به وصل تو که: جان در تن تن؟
گفتمش: یار منی، گفت که: نی یار نه این
می کواشا به تو آسان که سوا یاریون
با تو دارم سخنی، روی بر و خواهم گفت
بشنو، ای جان، سخن بنده به وجه احسن
قاسما، اوزیه کوشی به وصال آسان‌تر
به وصال اوزیه شاد است و به هجران مودن

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.