شمارهٔ ۸۶
دستم بدست گیر، که دل توبه کارتست
جان را نگاه دار، که جان یار غارتست
بر جان و بر دلم نظری کن ز روی لطف
جان را هزار منت و ذل شرمسار تست
اندر مغازه تنم، ای جان نازنین
تو پادشاه روح و دلم پرده دار تست
الطاف مینمایی و احسان ز حد گذشت
جان شرمسار عاطفت بی شمار تست
گفتم که: عقل؟ گفت که: قاضی کن فکان
گفتم که: عشق؟ گفت که: دارالعیار تست
گفتم که: سوز دارم و آتش، چه حالتست؟
گفتند: روشن از دل آتش نثار تست
گویند: قاسمی، که دم از عاشقی مزن
همراه عشق باش، که یار و دیار تست
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دستم بدست گیر، که دل توبه کارتست
جان را نگاه دار، که جان یار غارتست
هوش مصنوعی: دست مرا بگیر، زیرا دل به تو وابسته است. جان خود را حفظ کن، چرا که جان من در دستان یار است و ممکن است آسیب ببیند.
بر جان و بر دلم نظری کن ز روی لطف
جان را هزار منت و ذل شرمسار تست
هوش مصنوعی: به من و دلام با لطف و مهربانی نگاه کن، زیرا جانم هزاران بار مدیون و شرمندهی توست.
اندر مغازه تنم، ای جان نازنین
تو پادشاه روح و دلم پرده دار تست
هوش مصنوعی: در وجود من، تو همچون پادشاهی هستی که روح و دل من را اداره میکنی و در حقیقت، تو با ارزشترین و عزیزترین شخص برای من هستی.
الطاف مینمایی و احسان ز حد گذشت
جان شرمسار عاطفت بی شمار تست
هوش مصنوعی: محبت و مهربانی تو چنان زیاد و فراوان است که باعث شرمندگی من میشود. من از لطفهای تو بینهایت سپاسگزارم و احساس میکنم که نمیتوانم به اندازه کافی قدردان باشم.
گفتم که: عقل؟ گفت که: قاضی کن فکان
گفتم که: عشق؟ گفت که: دارالعیار تست
هوش مصنوعی: گفتم که عقل چیست؟ جواب داد که: قضاوت کن و از آن نتیجه بگیر. بعد پرسیدم که عشق چه جایگاهی دارد؟ پاسخ داد که: عشق، مرکز و محلی است برای تمام عواطف و احساسات.
گفتم که: سوز دارم و آتش، چه حالتست؟
گفتند: روشن از دل آتش نثار تست
هوش مصنوعی: گفتم که درد و سوزی در دل دارم، حالت من چگونه است؟ گفتند: تو از دل آتش، نوری ساطع میکنی.
گویند: قاسمی، که دم از عاشقی مزن
همراه عشق باش، که یار و دیار تست
هوش مصنوعی: میگویند: قاسمی، در عشق سخن نگو، بلکه با عشق همراه باش، زیرا که محبوب و وطن تو همان عشق است.

قاسم انوار