گنجور

شمارهٔ ۸

تا پریشان نکند زلف ترا باد صبا
متصور نشود حالت جمعیت ما
موکشان برد مرا عشق ز مسجد بکنشت
الله الله،چه تفاوت، زکجا تا بکجا؟
هرچه در وصف توگفتند، زمه تا ماهی
سخنی بود بنسبت ز سمک تا بسما
راست ناید بقلم، گرد و جهان شرح دهند
تا قیامت صفت عشق من و حسن ترا
شاهد جان منی، پیش جمالت چون شمع
دارم امشب هوس سوختن از سر تا پا
دوش گفتی که: در آیینه رخساره من
بخدا می نگری؟ گفتم: آری بخدا
دل قاسم ز سر جان گرامی برخاست
به وفاداری حسن تو، زهی حسن وفا!

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.