گنجور

شمارهٔ ۷

بلبل بوقت صبح بدرگاه کبریا
فریاد عشق زد که: منم عاشق خدا
زار و نزار و شیوه تجرید همرهست
در حال من نگر ز سر لطف، ربنا
مجروح و خسته ایم، بما مرهمی فرست
چون مرهمی رسید صفا در پی صفا
آواره بود دل ز غم عشق در جهان
چون روی تو بدید«لقد سرمن رآ»
یاد تو روح ماست جمالت فتوح ماست
ما با تو بوده ایم درین دیر سالها
واقف شوی و غیب نماند بهیچ حال
گر تو علی وقتی از سر«لافتا»
ای مدعی، ز حالت قاسم سخن مپرس
غرقیم در وصال و فناییم در فنا

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بلبل بوقت صبح بدرگاه کبریا
فریاد عشق زد که: منم عاشق خدا
هوش مصنوعی: بلبل در صبح زود به درگاه خدا با صدای بلند از عشقش سخن گفت و اعلام کرد که عاشق خداوند است.
زار و نزار و شیوه تجرید همرهست
در حال من نگر ز سر لطف، ربنا
هوش مصنوعی: در حالتی دردناک و غم‌انگیز هستم، در حالی که همزمان روشی از دوری و بی‌نیازی را اتخاذ کرده‌ام. با نگاهی مهربان به من بنگر، خدایا.
مجروح و خسته ایم، بما مرهمی فرست
چون مرهمی رسید صفا در پی صفا
هوش مصنوعی: ما زخم‌خورده و خسته‌ایم و به چیزی برای درمان نیاز داریم. وقتی دارویی به ما رسید، آرامش و شادی به دنبالش آمد.
آواره بود دل ز غم عشق در جهان
چون روی تو بدید«لقد سرمن رآ»
هوش مصنوعی: دل دچار غم عشق بود و از آن سرگردان در دنیا می‌گشت، اما وقتی که چهره تو را دید، خوشحال و شاد شد.
یاد تو روح ماست جمالت فتوح ماست
ما با تو بوده ایم درین دیر سالها
هوش مصنوعی: یاد تو زندگی ماست و زیبایی‌ات پیروزی ماست. ما در این سال‌ها همیشه با تو بوده‌ایم.
واقف شوی و غیب نماند بهیچ حال
گر تو علی وقتی از سر«لافتا»
هوش مصنوعی: اگر تو علی (ع) باشی، هیچ چیز در عالم غیب نمی‌ماند و همه چیز را خواهی دانست.
ای مدعی، ز حالت قاسم سخن مپرس
غرقیم در وصال و فناییم در فنا
هوش مصنوعی: ای مدعی، از حال و روز قاسم نپرس. ما در عشق غرق شده‌ایم و به فنای عشق، وجود خود را نادیده گرفته‌ایم.