گنجور

شمارهٔ ۶۷۹

زلف را شانه زن، که رعنایی
چشم را سرمه کش که زیبایی
فتنه برخاست،دل یقین دانست
که تو سر فتنهای غوغایی
پرده ما دریده ای صد بار
وز پس پرده روی ننمایی
تو بدان زلف و رو، بروز و بشب
فتنه عاشقان شیدایی
عشق ورزیدی از برای نجات
روز پیری و گاه برنایی
جان و دل مست حیرتند مدام
که نه با مایی و نه بر مایی
قاسم از وجد و سور ننشیند
جان ما نای و یار ما نایی

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زلف را شانه زن، که رعنایی
چشم را سرمه کش که زیبایی
هوش مصنوعی: موهای مجعد و زیبا را مرتب کن، که چشم‌های زیبا را با سرمه بکش و آن‌ها را جذاب‌تر نشان بده.
فتنه برخاست،دل یقین دانست
که تو سر فتنهای غوغایی
هوش مصنوعی: فتنه‌ای بوجود آمده و دل به خوبی می‌داند که تو منبع اصلی این آشفتگی‌ها هستی.
پرده ما دریده ای صد بار
وز پس پرده روی ننمایی
هوش مصنوعی: تو بارها پرده‌ی ما را دریده‌ای، اما همچنان از پشت پرده خود را نشان نمی‌دهی.
تو بدان زلف و رو، بروز و بشب
فتنه عاشقان شیدایی
هوش مصنوعی: تو با زیبایی و ویژگی‌هایت در روز و شب، باعث تحریک و شیدایی عاشقان می‌شوی.
عشق ورزیدی از برای نجات
روز پیری و گاه برنایی
هوش مصنوعی: تو به عشق ورزیدی تا در روزگار پیری و لحظات سختی نجات یابی.
جان و دل مست حیرتند مدام
که نه با مایی و نه بر مایی
هوش مصنوعی: جان و دل همواره در شگفتی و حیرت هستند، زیرا نه در کنار ما هستند و نه جدا از ما.
قاسم از وجد و سور ننشیند
جان ما نای و یار ما نایی
هوش مصنوعی: قاسم به شدت شاد و سرمست است و روح ما در این شادی با او به پرواز در می‌آید؛ مانند ساز و یار همواره با یکدیگرند.