شمارهٔ ۶۷۵
تو نور یقین آمدی و رهبر راهی
از نور جمالت نتوان گفت: کماهی
عارف بگرفتست بیک حمله تجرید
از دولت دیدار تو از ماه بماهی
بی تو نتوانم نفسی زیستن، ای دوست
ای نور دل و دیده، که پشتی و پناهی
خاطر چه کند چون نکند توبه فراموش؟
چون رهبر راه آمدی و رهزن راهی
چندان که دویدم بجز از دوست ندیدم
جز دوست ندیدم به جهان آمر و ناهی
در زمره ما جمله سگان رهبر راهند
زاهد، تو رباهی و ندانم چه رباهی
قاسم، همه یاران بره توبه برفتند
تو توبه کن از خویش، که تقصیر و گناهی
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تو نور یقین آمدی و رهبر راهی
از نور جمالت نتوان گفت: کماهی
هوش مصنوعی: تو به عنوان روشنایی یقین به دنیا آمدی و رهبری را بر عهده گرفتی که نمیتوان به زیباییات وصفی بیان کرد.
عارف بگرفتست بیک حمله تجرید
از دولت دیدار تو از ماه بماهی
هوش مصنوعی: عارف با یک تأثیر روحانی و بینظیر، از نعمت و خوشبختی دیدار تو بهرهمند شده است، گویی که او از ماهی به ماهی دیگر منتقل شده باشد.
بی تو نتوانم نفسی زیستن، ای دوست
ای نور دل و دیده، که پشتی و پناهی
هوش مصنوعی: بی تو نمیتوانم حتی یک نفس زندگی کنم، ای دوست، ای نور قلب و چشمانم، که تو پناه و حمایت من هستی.
خاطر چه کند چون نکند توبه فراموش؟
چون رهبر راه آمدی و رهزن راهی
هوش مصنوعی: دل چه کار کند وقتی که توبه را فراموش کند؟ وقتی که راهنما در راه آمده و دزد هم در راه است.
چندان که دویدم بجز از دوست ندیدم
جز دوست ندیدم به جهان آمر و ناهی
هوش مصنوعی: هرچقدر که دویدم، جز دوست هیچکس دیگری را در دنیا ندیدم، نه فرمانروا و نه نهیکنندهای.
در زمره ما جمله سگان رهبر راهند
زاهد، تو رباهی و ندانم چه رباهی
هوش مصنوعی: در میان ما همه مثل سگان، راهنما و پیشوای راهند. ای زاهد، تو هم مثل یک گرگ هستی و نمیدانم چه نوع گرگی هستی.
قاسم، همه یاران بره توبه برفتند
تو توبه کن از خویش، که تقصیر و گناهی
هوش مصنوعی: قاسم، همه یاران تو از گناه و خطا خود را پاک کرده و توبه کردهاند، حالا تو هم باید از خودت توبه کنی، چرا که نقص و اشتباه در تو نیز وجود دارد.