گنجور

شمارهٔ ۶۶۰

صلای کافری و غارت مسلمانی
در آن زمان که ز رخ زلف را برافشانی
بدام زلف تو افتاده است این دل من
گذشت عمر عزیزم درین پریشانی
فغان و نعره برآید ز عالم و آدم
اگر تو سلسله عشق را بجنبانی
اگر ز مشرب عذبی ز جان و دل بشنو
صدای بانگ «اناالحق » صفیر «سبحانی »
کنون که وقت رحیلست دل بحق بسپار
که میر طبل فرو کوفت کوس سلطانی
اگر تو مرده نه ای، روبروی جانان آر
که زنده دل شوی از جلوهای ربانی
ز قاسمی نفسی گر قبول خواهی کرد
بهیچ حال نرنجی و هم نرنجانی

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صلای کافری و غارت مسلمانی
در آن زمان که ز رخ زلف را برافشانی
هوش مصنوعی: زمانی که زلف خود را به رُخ می‌کشی، ندا و فریاد کافر بودن و غارت مسلمانان بلند می‌شود.
بدام زلف تو افتاده است این دل من
گذشت عمر عزیزم درین پریشانی
هوش مصنوعی: این دل من به دام زلف تو گرفتار شده است و عمر گرانبهای من در این سردرگمی گذشته است.
فغان و نعره برآید ز عالم و آدم
اگر تو سلسله عشق را بجنبانی
هوش مصنوعی: اگر تو در دامنه عشق تحرکی ایجاد کنی، تمامی موجودات از انسان‌ها تا سایر موجودات، فریاد و ناله خواهند کرد.
اگر ز مشرب عذبی ز جان و دل بشنو
صدای بانگ «اناالحق » صفیر «سبحانی »
هوش مصنوعی: اگر از سرچشمه‌ی معنوی و عمیق حقیقت بشنوی، صدای حق و نفی خود را همانند نغمه‌ی سرافرازی و ستایش خواهی شنید.
کنون که وقت رحیلست دل بحق بسپار
که میر طبل فرو کوفت کوس سلطانی
هوش مصنوعی: حالا که وقت سفر است، دل را به حقیقت بسپار؛ زیرا صدای طبل به نشانه آغاز سلطنت به صدا درآمده است.
اگر تو مرده نه ای، روبروی جانان آر
که زنده دل شوی از جلوهای ربانی
هوش مصنوعی: اگر تو مرده نیستی، به روی محبوب بیا، تا از زیبایی‌های الهی زنده‌دل شوی.
ز قاسمی نفسی گر قبول خواهی کرد
بهیچ حال نرنجی و هم نرنجانی
هوش مصنوعی: اگر از شخصی به نام قاسمی، نفسی (روح یا نفس) را بپذیری، هیچ‌گاه ناراحت نشو و دیگران را هم ناراحت نکن.