شمارهٔ ۶۶
چون نور رخت از همه سو ظاهر و پیداست
ذرات جهان را بولای تو تولاست
آن زلف دلاویز بر آن روی دل افروز
آشوب جهان آمد و سر فتنه غوغاست
دل را ز جهان هیچ تمنای دگر نیست
جز دولت درد تو، که آن مقصد اقصاست
بالات چو دیدیم دل از دست بدادیم
ما را چه گناهست؟ چو این فتنه ز بالاست
صد خرقه بیک جرعه دهد صوفی صافی
از جام می عشق تو، کان باده مصفاست
چون شاهد و مشهود یکی دیدم و دانست
در مذهب من اسم همه عین مسماست
ای جان، تو اگر طالب یاری بحقیقت
با درد درآمیز، که آن عین مداواست
از ضعف دل و زردی رخساره میندیش
در عشق قدم زن، که ز معشوق مددهاست
زان حسن دل افروز ز شوق دل قاسم
چون شرح توان داد؟ که ناید بصفت راست
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون نور رخت از همه سو ظاهر و پیداست
ذرات جهان را بولای تو تولاست
هوش مصنوعی: زمانی که چهرهی تو در همه جا روشن و نمایان است، ذرات جهان تحت تاثیر و محبت تو قرار دارند.
آن زلف دلاویز بر آن روی دل افروز
آشوب جهان آمد و سر فتنه غوغاست
هوش مصنوعی: زلفهای زیبا و دلفریب او بر چهره جذابش بسان طوفانی در جهان طعنه میزند و در دل همه مشکلات و آشفتگیها، موجب برانگیختن فتنه و هیاهو شده است.
دل را ز جهان هیچ تمنای دگر نیست
جز دولت درد تو، که آن مقصد اقصاست
هوش مصنوعی: دل هیچ آرزویی از دنیا ندارد جز خوشبختی و نیکبختی ناشی از درد تو، که هدفی بسیار دور و بعید است.
بالات چو دیدیم دل از دست بدادیم
ما را چه گناهست؟ چو این فتنه ز بالاست
هوش مصنوعی: وقتی که زیبایی را در بالا دیدیم، دل از دست دادیم. این کار چه گناهی برای ما دارد وقتی که این طوفان و جذبه از بالا نشأت میگیرد؟
صد خرقه بیک جرعه دهد صوفی صافی
از جام می عشق تو، کان باده مصفاست
هوش مصنوعی: صد لباس مذهبی را به یک جرعه میدهد، صوفی بی آلایش، از جام عشق تو، زیرا آن شراب خالص است.
چون شاهد و مشهود یکی دیدم و دانست
در مذهب من اسم همه عین مسماست
هوش مصنوعی: من در مشاهدهای به حقیقتی رسیدم که در باور من، هر نامی که بر چیزی گذاشته میشود، خود آن چیز است و در نهایت شاهد و آنچه مورد مشاهده است، یکی هستند.
ای جان، تو اگر طالب یاری بحقیقت
با درد درآمیز، که آن عین مداواست
هوش مصنوعی: ای عزیز، اگر واقعاً نیاز به کمک داری، باید با درد و رنج و واقعیتهای زندگی روبرو شوی، چون این خود راهی برای درمان و بهبودی است.
از ضعف دل و زردی رخساره میندیش
در عشق قدم زن، که ز معشوق مددهاست
هوش مصنوعی: نگران ضعف دل و رنگ پریدگی چهرهات نباش. در عشق قدم بردار، زیرا کمکهایی از سوی معشوق وجود دارد.
زان حسن دل افروز ز شوق دل قاسم
چون شرح توان داد؟ که ناید بصفت راست
هوش مصنوعی: وہ حسن جو دل را شاد میکند، قاسم چگونه میتواند شوق دل خود را بیان کند؟ که این زیبایی را نمیتوان به طور دقیق توصیف کرد.