شمارهٔ ۶۳۰
تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیزی
«فداک عقلی و روحی » ندانمت که چه چیزی؟
مرا هوای تو از عقل و جان ربود، چه گویم؟
بجانب تو گریزم بهر طرف که گریزی
تویی مقاصد عالم، یقین بدان و«فألزم »
تمیز راه عیان شد، اگر ز اهل تمیزی
برغم خویش تو مستی، برو که دوری ازین در
نه مست جام خدایی ولیک مست قمیزی
بیا بمجلس مستان، بروی عشق نظر کن
هزار جان متحیر، چه جای عقل غریزی؟
ز جام شوق و محبت خبر نداری و مستی
نه مست باده شوقی، که مست جوز و مویزی
هوای عشق تو دارم، بهر طرف که رخ آرم
ولی بگفت نیاید، که نیک تندی و تیزی
ز ذره های من آید هوای مهر و محبت
اگر تو خاک مرا صد هزار بار ببیزی
ز خاک کوی تو قاسم بجانبی نگریزد
هزار بار اگر خون من بخاک بریزی
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیزی
«فداک عقلی و روحی » ندانمت که چه چیزی؟
هوش مصنوعی: تو مانند عقل با تقوایی و مانند روحی عزیز و گرامی هستی، اما نمیتوانم بفهمم که چه چیزی تو را به این جایگاه رسانده است.
مرا هوای تو از عقل و جان ربود، چه گویم؟
بجانب تو گریزم بهر طرف که گریزی
هوش مصنوعی: دل و عقل من به خاطر عشق تو بسیار آشفته و ناتوان شده است. نمیدانم چه بگویم، فقط میخواهم هر جایی که تو میروی به سمت تو بروم.
تویی مقاصد عالم، یقین بدان و«فألزم »
تمیز راه عیان شد، اگر ز اهل تمیزی
هوش مصنوعی: تو هدفهای بینظیر دنیا هستی، این را مطمئن باش و پس از آن راه روشن را بشناس، اگر از کسانی هستی که در تشخیص درست و نادرست توانایی دارند.
برغم خویش تو مستی، برو که دوری ازین در
نه مست جام خدایی ولیک مست قمیزی
هوش مصنوعی: هرچند که تو به شادی و نشئهای، به راه خود برو که دوری از این مکان نه به خاطر پرستش خداوند، بلکه به خاطر سرافرازی و خوشی در زندگی است.
بیا بمجلس مستان، بروی عشق نظر کن
هزار جان متحیر، چه جای عقل غریزی؟
هوش مصنوعی: بیا به محفل شادی و خوشدلی، و به عشق نگاه کن. هزاران جان در شگفتی و حیرتاند، پس عقل معمولی چه جایگاهی دارد؟
ز جام شوق و محبت خبر نداری و مستی
نه مست باده شوقی، که مست جوز و مویزی
هوش مصنوعی: تو از حال شادی و محبت بیخبر هستی و نمیدانی که مستیات به خاطر نوشیدن باده شوق نیست، بلکه به خاطر خوردن جوز و مویز است.
هوای عشق تو دارم، بهر طرف که رخ آرم
ولی بگفت نیاید، که نیک تندی و تیزی
هوش مصنوعی: من به عشق تو فکر میکنم و هر جا که بروم، احساس میکنم تو در کنارم نیستی. اما گفتن این موضوع باعث میشود که بگویم او نمیآید، چرا که تو بسیار زیرک و تندخو هستی.
ز ذره های من آید هوای مهر و محبت
اگر تو خاک مرا صد هزار بار ببیزی
هوش مصنوعی: اگر تو به خاک من محبت و عشق بورزی، من هم از ذرات وجودم، هوای محبت و دوستی را به سمت تو نمایان میکنم.
ز خاک کوی تو قاسم بجانبی نگریزد
هزار بار اگر خون من بخاک بریزی
هوش مصنوعی: اگر از خاک کوی تو قاسم (که به معنای قسم و سوگند است) به جانبی برود، باز هم هزار بار اگر خون من به خاک بریزی، هیچ تأثیری نخواهد داشت. من همیشه به یاد تو و در مسیر تو هستم.