گنجور

شمارهٔ ۶۰۷

چه ذوق نیستی یابی؟ که هستی
ببالا کی توانی شد؟ که پستی
بدان، صوفی صاف، این مسئلت را:
ز ما دوری اگر از خود نرستی
بسی با عاقلان همراه بودی
ولی با عاشقان کمتر نشستی
اگر مردی، از این عهد برون آی
که اندر عهده روز الستی
همه یاران بمنزلگه رسیدند
تو غافل مانده ای در بت پرستی
چه بودت؟ چیست آخر؟ راست برگوی
چو دیگ عاشقان در غلغلستی
بیا،قاسم، دل از اغیار بردار
توجه کن بحق، هرجا که هستی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چه ذوق نیستی یابی؟ که هستی
ببالا کی توانی شد؟ که پستی
هوش مصنوعی: آیا نمی‌دانی که چه شوق و حالی در سر داری؟ وقتی به اوج می‌رسی، چگونه می‌خواهی به پایین برگردی؟
بدان، صوفی صاف، این مسئلت را:
ز ما دوری اگر از خود نرستی
هوش مصنوعی: بدان که اگر از خودت دور نشوی، از ما نیز دور خواهی بود.
بسی با عاقلان همراه بودی
ولی با عاشقان کمتر نشستی
هوش مصنوعی: شما زمان زیادی را با افراد عاقل گذرانده‌اید، اما فرصت‌های کمتری برای نشستن و گفت‌وگو با عاشقان و احساساتی‌ها داشته‌اید.
اگر مردی، از این عهد برون آی
که اندر عهده روز الستی
هوش مصنوعی: اگر مردی، از این پیمان که در روز الست بسته شده، خارج شو.
همه یاران بمنزلگه رسیدند
تو غافل مانده ای در بت پرستی
هوش مصنوعی: همه دوستان به مقصد رسیدند، اما تو هنوز در غفلت و پرستش بت‌ها هستی.
چه بودت؟ چیست آخر؟ راست برگوی
چو دیگ عاشقان در غلغلستی
هوش مصنوعی: چه در دل داری؟ در مورد خودت به درستی بگو، زیرا دل عاشقان مانند دیگی در حال جوش و غلیان است.
بیا،قاسم، دل از اغیار بردار
توجه کن بحق، هرجا که هستی
هوش مصنوعی: بیا قاسم، احساساتت را از دیگران دور کن و با دقت به حقایق توجه کن، هر جا که هستی.