شمارهٔ ۶۰۵
با یاد خدا باش به هر جای که هستی
بی یار نگویم به تو هشیار، که مستی
در صومعه رفتی به صفا، وقت تو خوش باد!
زنهار! که در صومعه خود را نپرستی
آخر چه فتادت که درین راه خطرناک
جامی نچشیدی و دو صد جام شکستی؟
ای دوست، بگو راست که احوال تو چونست؟
در مکتب شادی ز چه رو در عبسستی؟
باری چه رسیدت، که درین غایت مقصود
عشاق رسیدند و تو در بار نشستی؟
مرغان همه بر ذِروه کُهسار رسیدند
احوال تو چون شد که میان قفسستی؟
ای محتسب، آخر دل ما بیش میازار
تو محتسب راه نه، میر عسستی
در بادیه هجر بماندم شب تاریک
فریاد رس ای دوست، که فریاد رسستی
قاسم همه در حال تو حیران شده، تا کی
در نعره و آشوب به سان جرسستی؟
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
با یاد خدا باش به هر جای که هستی
بی یار نگویم به تو هشیار، که مستی
هوش مصنوعی: در هر مکانی که هستی، به یاد خدا باش. حتی اگر تنها هستی، نباید به تو بگویم که هشیار باش، زیرا گویی در حالتی از مستی به سر میبری.
در صومعه رفتی به صفا، وقت تو خوش باد!
زنهار! که در صومعه خود را نپرستی
هوش مصنوعی: به صومعه رفتی و لحظات خوبی را تجربه کردی، اما مواظب باش که خودت را در این مسیر فراموش نکنی.
آخر چه فتادت که درین راه خطرناک
جامی نچشیدی و دو صد جام شکستی؟
هوش مصنوعی: آخر چه بر سر تو آمد که در این مسیر پرخطر هیچ جامی ننوشیدی، اما در عوض دو صد جام را شکستی؟
ای دوست، بگو راست که احوال تو چونست؟
در مکتب شادی ز چه رو در عبسستی؟
هوش مصنوعی: ای دوست، بگو حقیقتاً حال تو چگونه است؟ چرا در مکتب شادی بیحالی و بیعلاقهای؟
باری چه رسیدت، که درین غایت مقصود
عشاق رسیدند و تو در بار نشستی؟
هوش مصنوعی: چه اتفاقی افتاده که در این نهایتِ آرزوها، عاشقان به مقصود خود رسیدهاند و تو همچنان در حال تماشا و نوشیدن هستی؟
مرغان همه بر ذِروه کُهسار رسیدند
احوال تو چون شد که میان قفسستی؟
هوش مصنوعی: پرندگان همه به بالای کوهستان رسیدهاند، حال تو چه شده است که در قفس گیر افتادهای؟
ای محتسب، آخر دل ما بیش میازار
تو محتسب راه نه، میر عسستی
هوش مصنوعی: ای نگهبان شرع، چرا دل ما را بیشتر آزار میدهی؟ تو که در این کار مهارت داری، چرا به این راه ادامه میدهی؟
در بادیه هجر بماندم شب تاریک
فریاد رس ای دوست، که فریاد رسستی
هوش مصنوعی: در بیابان فاصله و جدایی ماندهام، شب تاریکی بر من سایه افکنده است. ای دوست، به کمک من بیا، چرا که تو خود یاریگری برای فریادخواهان هستی.
قاسم همه در حال تو حیران شده، تا کی
در نعره و آشوب به سان جرسستی؟
هوش مصنوعی: قاسم همه را در وضعیت تو به حیرت واداشته است. تا چه زمانی میخواهی در این حالت ناله و آشفتگی مانند زنگ بمانی؟