شمارهٔ ۵۹۶
آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه؟
چون رو به روی دوست ندارد هرآینه
مرآت دل به مصقله ذکر پاک کن
تا روی دوست را بنماید معاینه
«جَفُّ القَلَم بِما هو کاین» تمام شد
تفصیل یافت صورت اجمال کاینه
دوشینه شب که اول شب بود و عید بود
آن غازی من آمد «یاریم سراینه»
کردم سلام گرم و زدم بوسه بر رکاب
«هیچ التفات قلمادی اول شه گداینه»
هرکس ز کوه «کون» صدایی شنیدهاند
آواز یار غار شنیدم «صداینه»
خوشدل شدم ز مغلطهٔ آن مرادِ دل
جانم نجات یافت ز هجران باینه
میخواستم به کوی تو آیم به پایبوس
ره نیک دور بود و مرا زور پای نه
گفتم که: قاسمی به جمال تو یافت راه
در خنده رفت یار گرامی که:«های نه»
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه؟
چون رو به روی دوست ندارد هرآینه
هوش مصنوعی: آیینه وقتی تیره و کدر میشود، باید به این فکر کرد که چه چیزی باعث آن شده است. اما اگر آیینه در مقابل دوستی قرار نگیرد، همیشه درخشان باقی میماند.
مرآت دل به مصقله ذکر پاک کن
تا روی دوست را بنماید معاینه
هوش مصنوعی: دل خود را با یاد و ذکر پاک و خالص تمیز کن تا بتوانی چهره دوست را به وضوح ببینی و درک کنی.
«جَفُّ القَلَم بِما هو کاین» تمام شد
تفصیل یافت صورت اجمال کاینه
هوش مصنوعی: اندیشهها و نوشتهها به آنچه که در واقعیت وجود دارد، محدود شدهاند و هر چیز جزیی از حقیقت به روشنی بیان شده و به وضوح درک میشود.
دوشینه شب که اول شب بود و عید بود
آن غازی من آمد «یاریم سراینه»
هوش مصنوعی: شب گذشته که جشن بود و آغاز شب، آن جنگجوی من آمد و گفت: "یار من، به خانهام بیا."
کردم سلام گرم و زدم بوسه بر رکاب
«هیچ التفات قلمادی اول شه گداینه»
هوش مصنوعی: سلامی صمیمانه کردم و بوسهای بر رکاب زدم، اما هیچ توجهی از آن شخص ندیدم.
هرکس ز کوه «کون» صدایی شنیدهاند
آواز یار غار شنیدم «صداینه»
هوش مصنوعی: هرکسی که از کوه "کون" صدایی شنیده باشد، من صدای یار همدم را نیز شنیدهام.
خوشدل شدم ز مغلطهٔ آن مرادِ دل
جانم نجات یافت ز هجران باینه
هوش مصنوعی: خوشحال شدم از فریبکاری آن محبوب، روح و جانم از جدایی روشن شد و نجات پیدا کرد.
میخواستم به کوی تو آیم به پایبوس
ره نیک دور بود و مرا زور پای نه
هوش مصنوعی: خواستار بودم که به کوی تو بیایم و به پای تو بوسه زنم، اما مسیر دور بود و من توان پیادهروی نداشتم.
گفتم که: قاسمی به جمال تو یافت راه
در خنده رفت یار گرامی که:«های نه»
هوش مصنوعی: گفتم که کسی به زیبایی تو دست یافته است و در خنده، یار عزیزم گفت: نه، این طور نیست.