شمارهٔ ۵۹۲
بیا ای ماه کنعانی، بیا ای شاه فرزانه
نمی دانم چه می گویم، که عقلم گشت دیوانه
عجب حیران و سرمستم، بگیر ای جان و دل، دستم
که از مستی و حیرانی، نمی دانم ره خانه
به کوی عاشقی پستم، جنون افتاده در دستم
ز سودای تو سرمستم، چه جای جام و پیمانه!
اگر در کعبه و دیری، رهین رؤیت غیری
همه ذکر تو افسون شد، همه فکر تو افسانه
بیا و دیده روشن کن، بیا و خانه گلشن کن
تو شمع مجلس جانی و جانها جمله پروانه
درآ در وادی حیرت، برای هیبت و قربت
رها کن شیوه غفلت، چو میدانی که می دانه
امید قاسم مسکین به جانانست پیوسته
که آن دلدار موری را سر مویی نرنجانه
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بیا ای ماه کنعانی، بیا ای شاه فرزانه
نمی دانم چه می گویم، که عقلم گشت دیوانه
هوش مصنوعی: ای ماه زیبا و باوقار، ای پادشاه خردمند، دلم چنان آشفتگی دارد که نمیدانم چه میگویم و عقل من از شدت علاقه دچار جنون شده است.
عجب حیران و سرمستم، بگیر ای جان و دل، دستم
که از مستی و حیرانی، نمی دانم ره خانه
هوش مصنوعی: باز هم دچار شگفتی و سرمستیام. ای جان و دل، دستم را بگیر، زیرا از این مستی و حیرانی، راهی به خانه نمیشناسم.
به کوی عاشقی پستم، جنون افتاده در دستم
ز سودای تو سرمستم، چه جای جام و پیمانه!
هوش مصنوعی: در خیابان عشق قرار دارم، به خاطر شیدایی تو دچار جنون شدهام و به شدت تحت تاثیر عشق تو هستم، دیگر چه نیازی به شراب و پیمانه دارم!
اگر در کعبه و دیری، رهین رؤیت غیری
همه ذکر تو افسون شد، همه فکر تو افسانه
هوش مصنوعی: اگر در مکانهای مقدس مانند کعبه و معبد، دلسپردهٔ دیدن کسی غیر از تو باشیم، همه یاد تو جادویی میشود و همه اندیشهام دربارهٔ تو به داستانی خیالانگیز تبدیل میشود.
بیا و دیده روشن کن، بیا و خانه گلشن کن
تو شمع مجلس جانی و جانها جمله پروانه
هوش مصنوعی: بیا و چشمانت را روشنی ببخش، بیا و محیط زندگیام را گل و گلشن کن. تو مانند شمعی هستی که زندگی را نورانی میکند و جانها همه مانند پروانه به دور تو میچرخند.
درآ در وادی حیرت، برای هیبت و قربت
رها کن شیوه غفلت، چو میدانی که می دانه
هوش مصنوعی: وارد دنیای شگفتیها شو و برای عظمت و نزدیکی به حقیقت، عادت فراموشی را کنار بگذار، چرا که میدانی چه ارزشمندی در درون خود داری.
امید قاسم مسکین به جانانست پیوسته
که آن دلدار موری را سر مویی نرنجانه
هوش مصنوعی: امید قاسم مسکین به معشوقش همیشه این است که آن دلبر عزیزش را حتی به اندازه یک موی سر نیز ناراحت نکند.