گنجور

شمارهٔ ۵۸۶

هله!ای ساقی جانها، قدح باده بمن ده
شیوه عشق نگه دار و حسن را بحسن ده
گر تو خواهی که فغان از دل ذرات برآید
شمع رخساره برافروز و سر زلف شکن ده
یک زمانی خبری گوی از آن شاهد جانها
صفت در گهربار بدریای عدن ده
هرکسی را ز شرابات مصفا قدحی بخش
چونکه نوبت بمن آید قدح دردی دن ده
سخنی گوی از آن یار دل افروز بعاشق
خبر باد بهاری بگلستان و چمن ده
می کمیاب بمن ده قدح ناب بمن ده
گل سیراب بمن ده خبر بت بشمن ده
قاسم از عشق تو مستست و در آن رو شده حیران
زلف از چهره برانداز و جهانی بفتن ده

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هله!ای ساقی جانها، قدح باده بمن ده
شیوه عشق نگه دار و حسن را بحسن ده
هوش مصنوعی: بیا ای ساقی عزیز، جام شراب را به من بده. شیوه عشق را حفظ کن و زیبایی را به زیبایی ببخش.
گر تو خواهی که فغان از دل ذرات برآید
شمع رخساره برافروز و سر زلف شکن ده
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی دل تاریک دل‌ها و موجودات زنده به ناله و فریاد درآید، صورت زیبا و شمع‌وار خود را روشن کن و با زیبایی‌های گیسوانت آنها را شیفته و مجذوب کن.
یک زمانی خبری گوی از آن شاهد جانها
صفت در گهربار بدریای عدن ده
هوش مصنوعی: روزی خبری از آن معشوقی که جان‌ها را وصف می‌کند، در گنجینه‌ای از جواهرات در دریای عدن بیاور.
هرکسی را ز شرابات مصفا قدحی بخش
چونکه نوبت بمن آید قدح دردی دن ده
هوش مصنوعی: به هر کسی یک جام از نوشیدنی‌های خوش‌طعم بدهید، چون وقتی نوبت من شود، جامی از دردهایم را به شما می‌دهم.
سخنی گوی از آن یار دل افروز بعاشق
خبر باد بهاری بگلستان و چمن ده
هوش مصنوعی: از محبوب دل‌انگیز خود، حرفی بزن، تا به عاشق خبر از نسیم بهاری در باغ و گلستان بدهی.
می کمیاب بمن ده قدح ناب بمن ده
گل سیراب بمن ده خبر بت بشمن ده
هوش مصنوعی: به من نوشیدنی کمیاب بده، به من گلی سیراب بده و خبری از معشوق به من برسان.
قاسم از عشق تو مستست و در آن رو شده حیران
زلف از چهره برانداز و جهانی بفتن ده
هوش مصنوعی: قاسم به خاطر عشق تو سرشار از شوق است و در این حال، گیج و confused شده است. زلف تو را از چهره‌ات کنار بزن و به او بگو که بتواند احساساتش را بیان کند.