شمارهٔ ۵۸۵
ای کوس کبریای تو در لامکان زده
وی آتش هوای تو در ملک جان زده
عشقت بغیرت آمده و قهرمان شده
آتش میان خرمن صاحبدلان زده
حیران شد از لوامع اشراق آن جمال
عقلی که در صفات تو لاف بیان زده
رویت ز لمعه پیشرو کاروان شده
چشمت بغمزه ای ره صد کاروان زده
یک نعره زد ز شوق دلم، تیر غمزه خورد
زان پس هزار نعره بامید آن زده
هر روز درد و سوز دلم را زیاده کن
تا در طریق عشق نباشم زیان زده
برخاسته ز فکر جهان جان قاسمی
تا از شراب شوق تو رطل گران زده
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای کوس کبریای تو در لامکان زده
وی آتش هوای تو در ملک جان زده
هوش مصنوعی: صدای بزرگی و علو مقام تو در هیچجا و مکانی طنینانداز شده و شعله ور شدن عشق و علاقهات در دلهای مردم به شدت احساس میشود.
عشقت بغیرت آمده و قهرمان شده
آتش میان خرمن صاحبدلان زده
هوش مصنوعی: عشقت مانند یک قهرمان با شجاعت و قدرت در دل کسانی که در عشق و ایمان سرشارند، آتش افروخته و نور و حرارت خاصی به وجود آورده است.
حیران شد از لوامع اشراق آن جمال
عقلی که در صفات تو لاف بیان زده
هوش مصنوعی: از شگفتیهای نورانی آن زیبایی عقلانی که در ویژگیهای تو به خود شایستگی میبالد، حیران شده است.
رویت ز لمعه پیشرو کاروان شده
چشمت بغمزه ای ره صد کاروان زده
هوش مصنوعی: چشمانت با نگاهی زیبا و دلنشین، همانند نشانهای برای کاروانی از عشق و زیبایی شده است و با یک حرکت ساده، میتوانی دل هزاران کاروان را به دنبال خود بکشی.
یک نعره زد ز شوق دلم، تیر غمزه خورد
زان پس هزار نعره بامید آن زده
هوش مصنوعی: دلم به خاطر شادی یک صدا زد، ولی بعد از آن به خاطر نرمی نگاهش، دیگر بار هزاران بار صدا زدم و همچنان منتظر شدم.
هر روز درد و سوز دلم را زیاده کن
تا در طریق عشق نباشم زیان زده
هوش مصنوعی: هر روز بر مقدار درد و سوزی که در دل دارم بیفزا تا در مسیر عشق به ضرر نیفتم.
برخاسته ز فکر جهان جان قاسمی
تا از شراب شوق تو رطل گران زده
هوش مصنوعی: از ذهن و اندیشه این دنیا جدا شده، جان قاسمی به شوق تو از شراب سنگینی نوشید.