شمارهٔ ۵۸۱
ای آتش سودای تو در کن فکان انداخته
عشقت شراب آتشین در جام جان انداخته
در مسجد ودر خانقه، آورده روی همچو مه
وندر میان صوفیان شور و فغان انداخته
گفته ز راز خویشتن با صوفیان خانقه
این خرقه را بدریده و آن طیلسان انداخته
در باغ و بستان آمده، مست و خرامان آمده
خوش غلغلی در بوستان از بلبلان انداخته
گشته بقهر خویشتن اندر میان بوستان
از بیم قهرت لرزه بر سر و روان انداخته
عشقت شراب «من لدن » از جنس نو، درد کهن
بر صفه های لامکان شکل مکان انداخته
گر عاقلی یک ره ببین در شیوه شاه یقین :
می بر کنار افتاده و گل در میان انداخته
عشقت دم از حکمت زده، در شیوه عفت زده
شوق تو او را آتشی در این و آن انداخته
گفته: بآب و نان ما هم «اسقیوا»، هم «اشبعوا»
در جان قاسم لذتی از آب و نان انداخته
اطلاعات
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای آتش سودای تو در کن فکان انداخته
عشقت شراب آتشین در جام جان انداخته
هوش مصنوعی: ای آتش اشتیاق تو، وجودم را در هم پیچیده و عشق تو مانند شرابی سوزان در روح و جانم ریخته است.
در مسجد ودر خانقه، آورده روی همچو مه
وندر میان صوفیان شور و فغان انداخته
هوش مصنوعی: در مسجد و خانقاه، چهرهای زیبا مانند ماه دارد و در میان صوفیان شور و هیجانی به پا کرده است.
گفته ز راز خویشتن با صوفیان خانقه
این خرقه را بدریده و آن طیلسان انداخته
هوش مصنوعی: داستانی از درون خودم را با جماعت صوفی در میان گذاشتهام، این لباس را که بر تن دارم دریدهام و آن پوشش ساده را کنار گذاشتهام.
در باغ و بستان آمده، مست و خرامان آمده
خوش غلغلی در بوستان از بلبلان انداخته
هوش مصنوعی: در باغ و بوستان، فردی شاد و سرحال در حال قدم زدن است و صدایی شاداب و سرزنده از پرندگان، به ویژه بلبلها، به گوش میرسد.
گشته بقهر خویشتن اندر میان بوستان
از بیم قهرت لرزه بر سر و روان انداخته
هوش مصنوعی: در دل باغ، به خاطر خشم خود، از ترس قهر تو به لرزه افتادهام و این وضعیت باعث شده که نتوانم آرام بگیرم.
عشقت شراب «من لدن » از جنس نو، درد کهن
بر صفه های لامکان شکل مکان انداخته
هوش مصنوعی: عشق تو همچون شرابی جدید و تازه است که از مکانی خاص آمده، و این عشق باعث شده که دردهای قدیمی، بر سطح بینهایتی که فراتر از مکان است، همانند شکلی محسوس و ملموس جلوه کند.
گر عاقلی یک ره ببین در شیوه شاه یقین :
می بر کنار افتاده و گل در میان انداخته
هوش مصنوعی: اگر انسان خردمندی وجود داشته باشد و در حقیقت شاه را بشناسد، میبیند که در کنار زیربنای حکومت و قدرت، زیبایی و گلهای زندگی نیز در حال شکفتن و رشد است.
عشقت دم از حکمت زده، در شیوه عفت زده
شوق تو او را آتشی در این و آن انداخته
هوش مصنوعی: عشق تو در دل حکمت را به زبان آورده و در مسیر پاکی، اشتیاق تو او را به آتش کشیده و در اینجا و آنجا شعلهور کرده است.
گفته: بآب و نان ما هم «اسقیوا»، هم «اشبعوا»
در جان قاسم لذتی از آب و نان انداخته
هوش مصنوعی: شخصی میگوید: به ما هم بگویید که با آب و نان قاسم چه کردهاید، که از آن لذت زیادی در جان او ایجاد کردهاید.