گنجور

شمارهٔ ۵۷۱

«الا یاایهاالساقی »، مرا جام مصفا ده
که سرمستی و قلاشی ز زهد و توبه ما به
کمان ابرو بتیرم زد، ز ذوق تیر مژگانش
بسر غلتیدم و گفتم: فدایت باد جانم، زه!
سؤالی کردم از جانان که: چون خواهد وصالت جان!
جواب من بخواری داد و خوش خندید و گفتا: نه
ز بیم درد هجرانش ز مو باریک تر گشتم
چو روز وصل یاد آرم، شوم در حال از آن فربه
سماع مجلس رندان از آن گر مست در وحدت
که نشناسند نیک از بد، نمی دانند که از مه
گهی در شهر و گه در ده، چو سرگردانم، ای ساقی
مئی چون ارغوان در ده، اگر در شهر، اگر در ده
حریفان جمله مخمورند و هنگام صبوح آمد
بیا، ساقی، کرم فرما، قدم بر چشم قاسم نه

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

«الا یاایهاالساقی »، مرا جام مصفا ده
که سرمستی و قلاشی ز زهد و توبه ما به
هوش مصنوعی: ای ساقی، به من جامی پاک و زلال بده تا از حالت سرمستی و بی‌خیالی، از زهد و توبه که به آن گرفتار شده‌ام، رها شوم.
کمان ابرو بتیرم زد، ز ذوق تیر مژگانش
بسر غلتیدم و گفتم: فدایت باد جانم، زه!
هوش مصنوعی: کمان ابرویش مانند تیری به سمت من پرتاب شد و از شوق تیر مژگانش به زمین افتادم و گفتم: جانم فدای تو!
سؤالی کردم از جانان که: چون خواهد وصالت جان!
جواب من بخواری داد و خوش خندید و گفتا: نه
هوش مصنوعی: از معشوق سؤال کردم که: کی به وصالت خواهم رسید! او با نگاهی تمسخرآمیز و لبخندی پاسخ داد: نه.
ز بیم درد هجرانش ز مو باریک تر گشتم
چو روز وصل یاد آرم، شوم در حال از آن فربه
هوش مصنوعی: از نگرانی درد جدایی او، به اندازه‌ای نازک و شکننده شده‌ام که اگر روز وصال او را به یاد آورم، به طرز عجیبی پر احساس و سرزنده می‌شوم.
سماع مجلس رندان از آن گر مست در وحدت
که نشناسند نیک از بد، نمی دانند که از مه
هوش مصنوعی: مجلس رندان پر از موسیقی و شادی است، زیرا کسانی که در آنجا هستند به حالت مستی و وحدت رسیده‌اند و توانایی تشخیص خوب و بد را ندارند. آن‌ها نمی‌دانند که در کنار خود چه زیبایی‌هایی وجود دارد.
گهی در شهر و گه در ده، چو سرگردانم، ای ساقی
مئی چون ارغوان در ده، اگر در شهر، اگر در ده
هوش مصنوعی: گاهی در شهر و گاهی در روستا سرگردان هستم. ای ساقی، می‌خوام که مانند گل ارغوان، شیرین و خوش‌بو باشی، چه در شهر باشی و چه در روستا.
حریفان جمله مخمورند و هنگام صبوح آمد
بیا، ساقی، کرم فرما، قدم بر چشم قاسم نه
هوش مصنوعی: رقبای همگی مست و سرخوش هستند، و در صبح زود وقتی که زمان شادمانی و میگساری است، بیا ای ساقی، با مهربانی بیشتری رفتار کن و بر چشمان قاسم قدم بگذار.