گنجور

شمارهٔ ۵۶۱

باده کهنه گیر و شیشه نو
دلق و تسبیح کن بباده گرو
گر ندانی تو قدر شاهد و می
سر خود گیر، ازین دیار برو
گر خیال حبیب رهبر نیست
بخیالات خویش غره مشو
عشق اگر نیست همره تو،چه سود
گنج قارون و ملک کیخسرو؟
عاشقانیم و کشته معشوق
همه عالم بپیش ما بد و جو
هر چه را کشته ای همان دروی
نوبت حاصلست و وقت درو
قاسمی،نوبت وصال رسید
بگریز از فراق و دو، دو، دو

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باده کهنه گیر و شیشه نو
دلق و تسبیح کن بباده گرو
هوش مصنوعی: از شراب کهنه استفاده کن و در عوض بطری جدیدی برای آن تهیه کن؛ لباس زیبا بپوش و تسبیح به دست بگیر، اما همه این‌ها را برای انجام کارهای خوب و نزدیکی به خدا انجام بده.
گر ندانی تو قدر شاهد و می
سر خود گیر، ازین دیار برو
هوش مصنوعی: اگر نمی‌دانی که چقدر ارزش دیده و نوشیدنی را داری، بهتر است از این مکان بروی.
گر خیال حبیب رهبر نیست
بخیالات خویش غره مشو
هوش مصنوعی: اگر در فکر و خیال خودتان رهبر و راهنمایی وجود ندارد، به خیالات و تصورات خود خیلی دلخوش و مغرور نشوید.
عشق اگر نیست همره تو،چه سود
گنج قارون و ملک کیخسرو؟
هوش مصنوعی: اگر عشق با تو نیست، داشتن ثروت قارون و سلطنت کیخسرو چه فایده‌ای دارد؟
عاشقانیم و کشته معشوق
همه عالم بپیش ما بد و جو
هوش مصنوعی: ما عاشقانی هستیم که به خاطر معشوق خود جان داده‌ایم، و در نظر ما، همه‌ی مردم و دنیا هیچ ارزشی ندارند.
هر چه را کشته ای همان دروی
نوبت حاصلست و وقت درو
هوش مصنوعی: هر چیزی که کشت کرده‌ای، حالا زمان برداشت آن رسیده است.
قاسمی،نوبت وصال رسید
بگریز از فراق و دو، دو، دو
هوش مصنوعی: حالا که فرصتی برای رسیدن به محبوب فراهم شده، از جدایی دوری کن و به وصال بپرداز.