گنجور

شمارهٔ ۵۴۱

بیتی همی سرایم و زاریست کار من
تا یک نظر کند بمن آن یار غار من
منصوروار بر سر دار ملامتم
وین دار گشت قصه دار العیار من
در آرزوی روی خودم بیش ازین مدار
کز حد گذشت واقعه انتظار من
ای جان غم رسیده، ز دلدار شرم دار
چون اختیار ازوست مگو اختیار من
وصل تو جنتست و دو عالم طفیل اوست
هجر تو دوزخ آمد و دارالبوار من
ای جان و دل، حکایت هجران ز حد گذشت
افزون شدست درد دل بی قرار من
بر جان قاسمی نظری کن روا مدار
کین عنکبوت چشم شود پرده دار من

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیتی همی سرایم و زاریست کار من
تا یک نظر کند بمن آن یار غار من
هوش مصنوعی: من برای او شعر می‌خوانم و در دل غم دارم، تا اینکه یک نگاه به من بیندازد، آن دوست عزیز من.
منصوروار بر سر دار ملامتم
وین دار گشت قصه دار العیار من
هوش مصنوعی: به مانند منصور که بر دار رفت، من نیز تحت سرزنش‌ها قرار دارم و این دار تبدیل به داستان سرگذشت من شده است.
در آرزوی روی خودم بیش ازین مدار
کز حد گذشت واقعه انتظار من
هوش مصنوعی: نمی‌توانم بیشتر از این در آرزوی دیدن چهره‌ات باشم، زیرا که انتظارم به حدی فراتر رفته است که نمی‌توانم تحمل کنم.
ای جان غم رسیده، ز دلدار شرم دار
چون اختیار ازوست مگو اختیار من
هوش مصنوعی: ای جان! غم در دلم نشسته و باید از محبوب نگران باشی، زیرا چون او بر دل من تسلط دارد، نباید بگویی که اختیار کارها دست من است.
وصل تو جنتست و دو عالم طفیل اوست
هجر تو دوزخ آمد و دارالبوار من
هوش مصنوعی: وصل تو بهشت است و دو جهان در سایه‌سار تو قرار دارند. جدایی تو همانند جهنم است و اینجا برای من مکانی آکنده از مشکلات و سختی‌هاست.
ای جان و دل، حکایت هجران ز حد گذشت
افزون شدست درد دل بی قرار من
هوش مصنوعی: ای جان و دل، داستان دوری و جدایی از حد گذشته و درد دل من بیشتر از پیش افزایش یافته است.
بر جان قاسمی نظری کن روا مدار
کین عنکبوت چشم شود پرده دار من
هوش مصنوعی: به جان قاسمی نگاهی بیفکن و اجازه نده که مثل یک عنکبوت، چشم و دل من را بپوشاند.