گنجور

شمارهٔ ۵۲۷

گفت حق: «کل من علیها فان »
بفنا راضیم برغبت جان
مشکل «کان » ز «شان » شود روشن
مشکل «شان » ز جان الله خوان
مست شوقم ز عشق شورانگیز
چو برقصست ازو زمین و زمان
گفت طیفور: «اعظم الشانی »
که چنینست شأن سرمستان
جمله ذرات کون می گویند
داستان ترا بصد دستان
گر بود دل، عیان توان دیدن
نور حق را ز ظلمت حدثان
زاهد و روزه و نماز و بهشت
ما و معشوق و عشق جان در جان
ره بتوحید چون توانی برد؟
عین او را ندیده در اعیان
پرده بردار، تا شود فی الحال
در چنین عید قاسمی قربان

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفت حق: «کل من علیها فان »
بفنا راضیم برغبت جان
هوش مصنوعی: خداوند می‌گوید: «هر که بر روی زمین است، نابود شدنی است.» ما با کمال میل به فنا راضی هستیم.
مشکل «کان » ز «شان » شود روشن
مشکل «شان » ز جان الله خوان
هوش مصنوعی: وقتی که مشکل «کان» (وجود) از «شان» (مرتبه) روشن شود، مشکل «شان» نیز باید از ذات الهی و روح خداوندی سرچشمه بگیرد.
مست شوقم ز عشق شورانگیز
چو برقصست ازو زمین و زمان
هوش مصنوعی: من از عشق پرشور و شوقی سرمست هستم، همان‌طور که زمین و زمان به خاطر این شوق در رقصند.
گفت طیفور: «اعظم الشانی »
که چنینست شأن سرمستان
هوش مصنوعی: طیفور گفت: «عظیم‌الشان» یعنی این‌گونه است مقام و منزلت سرمستان.
جمله ذرات کون می گویند
داستان ترا بصد دستان
هوش مصنوعی: تمام موجودات این جهان داستان تو را با صد زبان و به طرزهای مختلف روایت می‌کنند.
گر بود دل، عیان توان دیدن
نور حق را ز ظلمت حدثان
هوش مصنوعی: اگر دل پاک باشد، می‌توان نور حقیقت را از تاریکی‌های زمانه دید.
زاهد و روزه و نماز و بهشت
ما و معشوق و عشق جان در جان
هوش مصنوعی: زاهد، با روزه و نماز و بهشت خود، در دنیای معنوی و عبادت غرق شده است، در حالی که معشوق و عشق حقیقی، روح را در خود می‌فشارد و جان را زنده نگه می‌دارد.
ره بتوحید چون توانی برد؟
عین او را ندیده در اعیان
هوش مصنوعی: چگونه می‌توانی به راه یکتاپرستی بروی، در حالی که حتی نتوانستی حقیقت او را در حقیقت‌ها ببینی؟
پرده بردار، تا شود فی الحال
در چنین عید قاسمی قربان
هوش مصنوعی: پرده را کنار بزن، تا در این اعیاد قاسمی به سرعت قربانی شوم.