گنجور

شمارهٔ ۵۱۹

سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزان
زان زلفهای میگون، زان چشمهای فتان
زان شیوه و ملاحت، زان حسن و زان صباحت
واله شدیم، واله، حیران شدیم، حیران
هر کس بروی و راهی، رفتند پیش شاهی
عاشق بکل فنا شد، در عشق روی جانان
سر رشته مان شد از دست، حیران شدیم و سرمست
باشد بدست آید، سررشته مان بدستان
در مذهب حقیقت صد بار بهتر ارزد
این خاک می پرستان از خون خودپرستان
آن خواجه معظم، خوشحال و شاد و خرم
لیکن خبر ندارد از حال درد نوشان
از عشق چون نترسم؟ کین عشق اژدها وش
قعریست پر ز آتش، بحریست پر ز توفان
از ناله همچو نالم ریزید پر و بالم
در حالت محالم، مسکین دل غریبان!
هرکس بعشق یاری آشفته است باری
آشفته است قاسم زان طره پریشان

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزان
زان زلفهای میگون، زان چشمهای فتان
هوش مصنوعی: ما در کوی کسانی که محبت می‌ورزند، گیج و سردرگم هستیم، به خاطر آن زلف‌های رنگین و آن چشم‌های فریبنده.
زان شیوه و ملاحت، زان حسن و زان صباحت
واله شدیم، واله، حیران شدیم، حیران
هوش مصنوعی: ما به خاطر آن شیوه و جذابیت، به خاطر آن زیبایی و زیبایی طبیعی، عاشق و دیوانه شدیم و در حیرت و سرگشتگی فرو رفتیم.
هر کس بروی و راهی، رفتند پیش شاهی
عاشق بکل فنا شد، در عشق روی جانان
هوش مصنوعی: اگر کسی به راهی برود و در پیشگاه شاهی از عشق و دلبستگی خود به معشوق، کاملاً فدای او شود، آن شخص به تمام معنا عاشق است.
سر رشته مان شد از دست، حیران شدیم و سرمست
باشد بدست آید، سررشته مان بدستان
هوش مصنوعی: ما کنترل و هدایت خود را از دست دادیم و در وضعیت سردرگمی و شگفتی به سر می‌بریم؛ در چنین حالتی، اگر چیزی به دست آید، دوباره کنترل و هدایت ما به دستان دیگری خواهد بود.
در مذهب حقیقت صد بار بهتر ارزد
این خاک می پرستان از خون خودپرستان
هوش مصنوعی: در حقیقت مذهبی، ارزش و اهمیت پزشکی و معنوی انسان‌ها بسیار بالاتر و بالاتر از افرادی است که به ماده و زمین وابسته‌اند. کسانی که فقط به دنبال منافع خود و دنیای مادی هستند، به مراتب کمتر از افرادی هستند که به ارزش‌ها و روحانیات اهمیت می‌دهند.
آن خواجه معظم، خوشحال و شاد و خرم
لیکن خبر ندارد از حال درد نوشان
هوش مصنوعی: آن آقای بزرگ، خوشحال و خرم است، اما از حال افرادی که در رنج و درد هستند، خبر ندارد.
از عشق چون نترسم؟ کین عشق اژدها وش
قعریست پر ز آتش، بحریست پر ز توفان
هوش مصنوعی: چطور می‌توانم از عشق بترسم؟ زیرا این عشق همچون اژدهایی خشم‌گین است که در عمق خود شعله‌های آتش را نهفته دارد و دریایی پر از طوفان‌ها و مشکلات است.
از ناله همچو نالم ریزید پر و بالم
در حالت محالم، مسکین دل غریبان!
هوش مصنوعی: از غم و ناله‌ام، بال و پرم به زمین می‌افتد. در چنین وضعیتی غیرممکن، دل بی‌پناه غریبان انسانی را به یاد می‌آورد.
هرکس بعشق یاری آشفته است باری
آشفته است قاسم زان طره پریشان
هوش مصنوعی: هر کسی که به عشق معشوق دچار آشفتگی و ناآرامی شده، بی‌تردید دلی پرآشوب دارد. قاسم، از آن موهای پریشان و زیبا سخن می‌گوید.