گنجور

شمارهٔ ۴۹

ای از جمال روی تو تابنده آفتاب
وی آفتاب روی ترا بنده آفتاب
تا آفتاب روی تو بفروخت جان خرید
از دولت تو گشت فروزنده آفتاب
ما حسن روی خوب ترا طالب آمدیم
ما طالبان حسن و فروشنده آفتاب
چون آفتاب روی تو در ذرها بدید
شد پیش ماه روی تو شرمنده آفتاب
تا آفتاب روی تو بر بام و درافتاد
گشت از فروغ روی تو رخشنده آفتاب
چون آفتاب روی ترا دید بنده شد
از اشتیاق روی تو دل زنده آفتاب
قاسم هوای روی تو دارد بروز و شب
چون هست از جمال تو تابنده آفتاب

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای از جمال روی تو تابنده آفتاب
وی آفتاب روی ترا بنده آفتاب
هوش مصنوعی: ای کسی که زیبایی‌ات مانند آفتاب می‌درخشد، تو به مانند آفتاب، درخشش و جذابیتی خاص داری.
تا آفتاب روی تو بفروخت جان خرید
از دولت تو گشت فروزنده آفتاب
هوش مصنوعی: تا زمانی که آفتاب به تو ناز کند و زیبایی‌ات را ببیند، جان خود را می‌فروشد و از برکت وجود تو، روشنایی‌اش افزایش می‌یابد.
ما حسن روی خوب ترا طالب آمدیم
ما طالبان حسن و فروشنده آفتاب
هوش مصنوعی: ما به دنبال زیبایی چهره تو آمده‌ایم، ما خواهان زیبایی هستیم و تو همانند فروشنده آفتاب می‌مانی.
چون آفتاب روی تو در ذرها بدید
شد پیش ماه روی تو شرمنده آفتاب
هوش مصنوعی: وقتی که آفتاب جمال تو را در آسمان دید، از زیبایی تو چنان شرمنده شد که حتی نتوانست در برابر ماه روی تو خود را نشان دهد.
تا آفتاب روی تو بر بام و درافتاد
گشت از فروغ روی تو رخشنده آفتاب
هوش مصنوعی: زمانی که نور چهره‌ات مانند آفتاب بر زمین و آسمان تابید، آفتاب نیز از درخشش چهره‌ات روشن و تابان شد.
چون آفتاب روی ترا دید بنده شد
از اشتیاق روی تو دل زنده آفتاب
هوش مصنوعی: زمانی که آفتاب، چهره تو را مشاهده کرد، به خاطر اشتیاقی که به دیدار تو داشت، بنده و مطیع عشق تو شد و دلش زنده و پرانرژی گشت.
قاسم هوای روی تو دارد بروز و شب
چون هست از جمال تو تابنده آفتاب
هوش مصنوعی: قاسم در هر لحظه و شبانه‌روز به یاد زیبایی توست؛ چهره‌ات همچون آفتاب درخشانی دارد که در تمام زمان‌ها تابیده و نورافشانی می‌کند.