گنجور

شمارهٔ ۳۷۸

مشربم عذبست و مطرب عشق و ساقی یار غار
وقت من خوش، بخت من خوش، جام می بی انتظار
بسکه چشمم ریخت گوهر از مقالات رقیب
در میان کنج عزت گنج دارم در کنار
این مگو: کز عاشقی جور فراوان می کشم
گنج با مارست و گل با خار و مستی با خمار
یک سخن بشنو ز مستان طریقت، یک سخن
گر تو سرداری درین کوی حقیقت سر مدار
چند گویی: عاقبت در عشق سر خواهیم داد؟
زین حدیث سرسری هم عاقبت شرمی بدار
چون ز عیاران این ره بود منصور، از وله
آن رسن حبل الله آمد، دار او دارلعیار
ساقیا، جامی دو سه در ده، که نیک آشفته ایم
باده در جامست و دل مشتاق و جان امیدوار
باغبانا، هر چه خواهی کاشت آن خواهی درود
گر نکوکاری درین ره، تخمهای بد مکار
گر تو از بستان عشقی، همچو بلبل ناله کن
همچو گل رقاص باش و همچو نرگس جام دار
ای دل، اندر فکر جان چندین چرا پیچیده ای؟
از سر جان در گذر، جان را به جانان واگذار
گر پس از من بر سر خاکم خرامی ساعتی
بشنوی از تربت من نالهای زار زار
اندرین ره جزو و کل محتاج یکدیگر شدند
عنکبوتی می شود پیغمبری را پرده دار
چون تو در میدان مشتاق سر باز آمدی
جای سرباریست اینجا، سر بباز و سر مخار
قاسمی را محنتی چندست، کان کس را مباد
درد بیماری و فرقت، درد غربت، درد یار

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مشربم عذبست و مطرب عشق و ساقی یار غار
وقت من خوش، بخت من خوش، جام می بی انتظار
هوش مصنوعی: مشرب من شیرین و لذت‌بخش است و موسیقی عشق در کنارم نواخته می‌شود. یارم به عنوان ساقی همیشه در کنارم است. این لحظه‌ام خوش است، بخت من خوب است و شراب بی‌هیچ انتظاری در دست دارم.
بسکه چشمم ریخت گوهر از مقالات رقیب
در میان کنج عزت گنج دارم در کنار
هوش مصنوعی: چشم من به خاطر گفته‌های حریف، اشک‌های ارزشمند بسیار زیادی ریخته است؛ اما با این حال، در گوشه‌ای از عزت و احترام، گنجینه‌ای از ارزش‌ها دارم.
این مگو: کز عاشقی جور فراوان می کشم
گنج با مارست و گل با خار و مستی با خمار
هوش مصنوعی: این را نگو که من از عشق به خاطر مشکلات زیادی رنج می‌برم. حقیقت این است که به مانند جواهر با مار، و گل با خار، و مستی در کنار خماری باید زندگی کرد.
یک سخن بشنو ز مستان طریقت، یک سخن
گر تو سرداری درین کوی حقیقت سر مدار
هوش مصنوعی: به حرف‌های افرادی که در مسیر حقیقت و عشق به پرخوشی رسیده‌اند گوش کن. اگر تو نیز مقام و بزرگی داری، در این راه حقیقت از خودت متوقف نشو و دل بده.
چند گویی: عاقبت در عشق سر خواهیم داد؟
زین حدیث سرسری هم عاقبت شرمی بدار
هوش مصنوعی: چند بار باید بگویی که در نهایت در عشق چگونه پایان خواهیم یافت؟ از این موضوع به سادگی نگذری و کمی شرم داشته باش.
چون ز عیاران این ره بود منصور، از وله
آن رسن حبل الله آمد، دار او دارلعیار
هوش مصنوعی: منصور به دلیل اینکه در این مسیر از افراد باوقار و معتبر بود، از شوق و هیجان خود به قدرت الهی نداشته و به سمت دارایی و منزلت افتاده است. زندگی او به مانند زندگی عیارها و افرادی است که در دنیای ناشناخته و دشوار می‌زند.
ساقیا، جامی دو سه در ده، که نیک آشفته ایم
باده در جامست و دل مشتاق و جان امیدوار
هوش مصنوعی: ای ساقی، چند جام باده بیاور، چرا که حالمان آشفته است. نوشیدنی در جام است و دل ما مشتاق و جان‌مان امیدوار است.
باغبانا، هر چه خواهی کاشت آن خواهی درود
گر نکوکاری درین ره، تخمهای بد مکار
هوش مصنوعی: باغبان، هر چه بخواهی بکار، همان را درو خواهی کرد. اگر در این مسیر نیکوکار باشی، تخم‌های بد را بکار نخواهی دید.
گر تو از بستان عشقی، همچو بلبل ناله کن
همچو گل رقاص باش و همچو نرگس جام دار
هوش مصنوعی: اگر تو از محبت عشق برخورداری، باید مانند بلبل با شوق و ناله سخن بگویی، مانند گل شاداب و سبک‌سر باشید و همچون نرگس با زیبایی و جذابیت، حضور خود را به نمایش بگذاری.
ای دل، اندر فکر جان چندین چرا پیچیده ای؟
از سر جان در گذر، جان را به جانان واگذار
هوش مصنوعی: ای دل، چرا اینقدر در فکر مسائل مختلفی؟ از جان خود بگذر و آن را به معشوق بسپار.
گر پس از من بر سر خاکم خرامی ساعتی
بشنوی از تربت من نالهای زار زار
هوش مصنوعی: اگر پس از مرگ من بر سر مزارم قدم بگذاری، کمی گوش کن تا صدای ناله‌های غمگین من را از خاک بشنوی.
اندرین ره جزو و کل محتاج یکدیگر شدند
عنکبوتی می شود پیغمبری را پرده دار
هوش مصنوعی: در این مسیر، جز و کل به یکدیگر نیازمند شدند؛ مانند اینکه عنکبوتی به مقام پیامبری در می‌آید و پرده‌داری می‌کند.
چون تو در میدان مشتاق سر باز آمدی
جای سرباریست اینجا، سر بباز و سر مخار
هوش مصنوعی: وقتی که تو با اشتیاق به میدان آمدی، اینجا جایی برای سرسختی نیست. خودت را نشان بده و از ترس نکن.
قاسمی را محنتی چندست، کان کس را مباد
درد بیماری و فرقت، درد غربت، درد یار
هوش مصنوعی: قاسمی چندین درد و رنج را تجربه کرده است، و امیدوار است هیچ‌کس با مشکلاتی چون بیماری، جدایی، غربت و دوری از یار مواجه نشود.