گنجور

شمارهٔ ۳۶۰

گدایی می کنم زان یار دلبر
گهی بر بام باشم، گاه بر در
مرا دل با خراباتست دایم
چه گویم قصه محراب و منبر؟
نسیم زلف مشکین تو سازد
دماغ جان مشتاقان معطر
اگر حلاج وار از سر نترسی
تو هم منصور باشی، هم مظفر
غلام حضرت یارم، که باشد
غلام رای او خورشید انوار
قلندر باش، اگر همراه عشقی
قلندر را حریفش هم قلندر
حدیث عشق گوید جان قاسم
در آن وقتی که جان آید بخنجر

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گدایی می کنم زان یار دلبر
گهی بر بام باشم، گاه بر در
هوش مصنوعی: به خاطر آن دوست محبوب، گاهی درخواست کمک می‌کنم. گاهی روی بام او می‌روم و گاهی هم در کنار در منتظر می‌مانم.
مرا دل با خراباتست دایم
چه گویم قصه محراب و منبر؟
هوش مصنوعی: دل من همیشه در خود خرابی‌ها و نابسامانی‌هاست. چه سخنی می‌توانم درباره‌ی مکان‌های مذهبی و اصول دینی بگویم در حالی که حال و روزم اینگونه است؟
نسیم زلف مشکین تو سازد
دماغ جان مشتاقان معطر
هوش مصنوعی: باد ملایم عطری را از گیسوان مشکی تو به مشام جان شیفتگان می‌رساند.
اگر حلاج وار از سر نترسی
تو هم منصور باشی، هم مظفر
هوش مصنوعی: اگر مانند حلاج از ترس بگذری، می‌توانی هم به مقام منصور دست یابی و هم پیروزی را تجربه کنی.
غلام حضرت یارم، که باشد
غلام رای او خورشید انوار
هوش مصنوعی: من خدمتگزار آن محبوب هستم که هیچ‌کس نمی‌تواند بر نظر و خواسته‌اش تسلط داشته باشد، زیرا او مانند خورشیدی است که نورش بر همه‌چیز می‌تابد.
قلندر باش، اگر همراه عشقی
قلندر را حریفش هم قلندر
هوش مصنوعی: به معنای این است که اگر در مسیر عشق هستی، باید مانند یک قلندر (انسانی آزاد و رها) زندگی کنی. اگر از زندگی و عشق چنین روحی برخوردار باشی، حتی اگر کسی دیگری هم در کنارت باشد، او نیز باید دارای همان روح و ویژگی‌های قلندری باشد تا بتوانید به خوبی با هم همراهی کنید.
حدیث عشق گوید جان قاسم
در آن وقتی که جان آید بخنجر
هوش مصنوعی: در آن زمانی که جان قاسم با درد و رنج رو به رو می‌شود، داستان عشق را روایت می‌کند.