شمارهٔ ۳۵۱
دل ز داروخانه دردت دوا دارد امید
چشم جان از خاک پایت توتیا دارد امید
زاهدان از دولت درد نو غافل مانده اند
این سعادت را ز عشقت جان ما دارد امید
روز و شب درد و جفاهای تو میخواهد دلم
راستی را دولت بی منتها دارد امید
خسته تیغ غمت را کی بود مرهم طمع؟
دردمند عشق تو درمان چرا دارد امید؟
بارها در خون نشست این دل ز تیر غمزه ات
بازش اندر خون نشان، گر خون بها دارد امید
جان گدایی می کند درد از تو وین نبود عجب
گر گدایی رحمتی از پادشا دارد امید
آفرین بر همت قاسم، که از ملک دو کون
منصب خاک سر کوی ترا دارد امید
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل ز داروخانه دردت دوا دارد امید
چشم جان از خاک پایت توتیا دارد امید
هوش مصنوعی: دل به داروخانه مینگرد که درمان دردها را دارد و چشم جانم از خاک پای تو، به روشنایی و امیدی میرسد.
زاهدان از دولت درد نو غافل مانده اند
این سعادت را ز عشقت جان ما دارد امید
هوش مصنوعی: عابدان از نعمتِ عشق و درد تازه غافل شدهاند؛ این خوشبختی تنها از عشق توست که جان ما به آن امید بسته است.
روز و شب درد و جفاهای تو میخواهد دلم
راستی را دولت بی منتها دارد امید
هوش مصنوعی: درد و رنجهای تو، همواره فکرم را مشغول کرده است. اما دلم به راستی امید دارد که سعادت بیپایانی در انتظارم است.
خسته تیغ غمت را کی بود مرهم طمع؟
دردمند عشق تو درمان چرا دارد امید؟
هوش مصنوعی: غم تو همیشه تند و بیرحم است و هیچ چیز نمیتواند آن را آرام کند. مگر عشق تو برای کسی که مبتلا به درد این عشق است، امیدی برای بهبود دارد؟
بارها در خون نشست این دل ز تیر غمزه ات
بازش اندر خون نشان، گر خون بها دارد امید
هوش مصنوعی: این دل بارها به خاطر تیرهای زهرآلود غم تو در خون غوطهور شده است. اگر این خون، قیمتی دارد، پس هنوز امیدی وجود دارد.
جان گدایی می کند درد از تو وین نبود عجب
گر گدایی رحمتی از پادشا دارد امید
هوش مصنوعی: دلِ نیازمند و گدای من به تو وابسته است و عجیبی در این نیست که گدای مظلوم، از پادشاه امید رحمت داشته باشد.
آفرین بر همت قاسم، که از ملک دو کون
منصب خاک سر کوی ترا دارد امید
هوش مصنوعی: قاسم جوانمردانه تلاش میکند و از دنیا و آنچه در آن است، تنها به عشق و امیدی که به خاک کوی تو دارد، دل خوش کرده است.

قاسم انوار