گنجور

شمارهٔ ۲۸

دمادم می‌دهد ساقی لبالب ساغر جان را
مگر یک دم برقص آرد سبک‌روحان عرفان را
مرا سامان هشیاری نخواهد بود، حمدالله
که مست باده وحدت نه سر داند، نه سامان را
رقیب ما مسلمانان شد، به نو، اما نمی‌داند
بدین باور نمی‌دارند قول نامسلمان را
اگر خواهی براندازی ز عالم شیوه تقوی
به رقص آ و برافشان طره زلف پریشان را
چه محرومی و مهجوری؟ که از راه یقین دوری
ز روباهی نمی‌دانی کمال شیرمردان را
خوشست این باغ و این بستان، خوشست این گنبد رخشان
خوشست این تن، خوشست این جان، چه گویم جان جانان را؟
بیار، ای ساقی مهوش، بیار آن جام پرآتش
ز رویت شعشانی کن سجنجل‌های ایمان را
درآ در وادی ایمن، مترس از حیله دشمن
ز فرعونان چه غم باشد دل موسی عمران را؟
از آن مشهور شد شیطان به لعنت‌های جاویدان
که خالی دید از مردان حق میدان سلطان را
نه خاقان بینی و قیصر، نه فغفور و نه اسکندر
به غربال ار ببیزی خاک ایران را و توران را
مگو: نقل متین دارم، مگو: عقل امین دارم
یقین دان مردم دانا نباشد سخره شیطان را
تو ترسا شو، اگر خواهی که نفست رو بدین دارد
مگر نشنیده‌ای هرگز حدیث پیر صنعان را؟
مگو: من از مرید خاص آن سلطان بسطانم
چو طیفوزی نمی‌یابی، طلب کن شاه خرقان را
همه ارواح مکتوبند از آن عالم بدین عالم
تو مکتوب خداوندی، طلب کن سر عنوان را
ز قاسم بشنو، ای مقبل، برآور پای خود از گل
درین وادی مکن منزل، ببین این موج و طوفان را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دمادم می‌دهد ساقی لبالب ساغر جان را
مگر یک دم برقص آرد سبک‌روحان عرفان را
هوش مصنوعی: ساقی به طور مداوم جامی پر از نوشیدنی به ما می‌دهد تا روح را به وجد آورد، شاید لحظه‌ای ما را به رقص درآورد و ارواح سبک‌بال عرفانی را به حرکت وادارد.
مرا سامان هشیاری نخواهد بود، حمدالله
که مست باده وحدت نه سر داند، نه سامان را
هوش مصنوعی: من هرگز به حالتی ثابت و منظم نخواهم رسید و شکر خدا که در حالت مستی از جام وحدت، نه سر و رسمی دارم و نه نیازی به سامان.
رقیب ما مسلمانان شد، به نو، اما نمی‌داند
بدین باور نمی‌دارند قول نامسلمان را
هوش مصنوعی: رقیب ما به تازگی مسلمان شده است، اما نمی‌داند که ما به باورهایمان پایبندیم و به قول‌های نامسلمان‌ها اعتنا نمی‌کنیم.
اگر خواهی براندازی ز عالم شیوه تقوی
به رقص آ و برافشان طره زلف پریشان را
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی از دنیای مادی فاصله بگیری و به حیات معنوی نزدیک‌تر شوی، باید با شادی و سرزندگی به زندگی نگاه کنی و زیبایی‌های طبیعی و عشق را در آغوش بگیری.
چه محرومی و مهجوری؟ که از راه یقین دوری
ز روباهی نمی‌دانی کمال شیرمردان را
هوش مصنوعی: تو چه قدر از واقعیات دوری و احساس تنهایی می‌کنی؟ که حتی از قدرت و شجاعت مردان بزرگ که مانند شیر هستند، بی‌خبر روی.
خوشست این باغ و این بستان، خوشست این گنبد رخشان
خوشست این تن، خوشست این جان، چه گویم جان جانان را؟
هوش مصنوعی: این باغ و این زمین بسیار زیبا و دلنشین است. این آسمان درخشان نیز دلپذیر است. این جسم و این روح هم خوشایندند. حالا نمی‌دانم چه بگویم درباره جان محبوبم.
بیار، ای ساقی مهوش، بیار آن جام پرآتش
ز رویت شعشانی کن سجنجل‌های ایمان را
هوش مصنوعی: ای ساقی زیبا، آن جام پر از آتش را به من بده تا با درخشش چهره‌ات، نور ایمان را روشن کنم.
درآ در وادی ایمن، مترس از حیله دشمن
ز فرعونان چه غم باشد دل موسی عمران را؟
هوش مصنوعی: به مکان امنی وارد شو و از دسیسه‌های دشمن نترس، چرا که دل موسی پسر عمران از فرعونان نگران نیست.
از آن مشهور شد شیطان به لعنت‌های جاویدان
که خالی دید از مردان حق میدان سلطان را
هوش مصنوعی: شیطان به دلیل لعنت‌های همیشگی‌اش معروف شد، چون در میدان سلطنت، مردان حق و راستین را خالی و غایب یافت.
نه خاقان بینی و قیصر، نه فغفور و نه اسکندر
به غربال ار ببیزی خاک ایران را و توران را
هوش مصنوعی: در این بیت اشاره شده که در ایران و توران، دیگر نشانی از فرمانروایان بزرگ مثل خاقان، قیصر، فغفور و اسکندر نیست. اگر خاک این سرزمین‌ها را با دقت بررسی کنیم، نه خبری از آنان خواهد بود و نه اثر برتری حقیقی. به طور کلی، تأکید بر این است که امروزه مقام و اعتبار این شخصیت‌ها در برابر خاک و فرهنگ سرزمین‌های ایران و توران کم رنگ گردیده است.
مگو: نقل متین دارم، مگو: عقل امین دارم
یقین دان مردم دانا نباشد سخره شیطان را
هوش مصنوعی: نگو که من حرف‌های درستی دارم یا اینکه عقل من قابل اعتماد است. بدان که مردم دانا هرگز فریب شیطان را نمی‌خورند.
تو ترسا شو، اگر خواهی که نفست رو بدین دارد
مگر نشنیده‌ای هرگز حدیث پیر صنعان را؟
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی که نفس تو به آرامش برسد، باید رنگ ترس را به خود بگیری. مگر هرگز داستان پیر صنعان را نشنیده‌ای؟
مگو: من از مرید خاص آن سلطان بسطانم
چو طیفوزی نمی‌یابی، طلب کن شاه خرقان را
هوش مصنوعی: نپرس که من از پیروان ویژه آن سلطان بزرگ هستم. اگر موفق به یافتن کسی مثل "طیفوز" نشدی، باید به دنبال شاه خرقانی بگردی.
همه ارواح مکتوبند از آن عالم بدین عالم
تو مکتوب خداوندی، طلب کن سر عنوان را
هوش مصنوعی: تمامی ارواح نوشته شده‌اند از دنیای دیگر به این دنیا. تو ذاتاً نوشته‌ای از خداوندی، بنابراین سراغ اصل و ریشه خود را بگیر.
ز قاسم بشنو، ای مقبل، برآور پای خود از گل
درین وادی مکن منزل، ببین این موج و طوفان را
هوش مصنوعی: ای مقبل، به سخنان قاسم گوش کن. پای خود را از این گل و گنداب بیرون بیاور و در این وادی متوقف مشو. این موج و طوفان را ببین و از حرکت باز نایست.