شمارهٔ ۱۵۸
بکوی عاشقان بت خانه ای هست
در آنجا دلبر جانانه ای هست
نمی داند کسی او را، ولیکن
بهر مجلس ازو افسانه ای هست
بپیش شمع رویش خور فرو رفت
که شمعش را چنین پروانه ای هست
مرا از زلف و خالش گشت معلوم
که هرجا دام باشد دانه ای هست
چو پیمان را شکستم، باز ساقی
کرم فرما، اگر پیمانه ای هست
چه کم از می، بدور چشم مستش؟
که در هر گوشه ای می خانه ای هست
سرشک قاسمی دریاست، در وی
برای طالبان دردانه ای هست
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بکوی عاشقان بت خانه ای هست
در آنجا دلبر جانانه ای هست
هوش مصنوعی: در جایگاه عاشقان، محلی وجود دارد که در آن محبوبی جذاب و دلربا زندگی میکند.
نمی داند کسی او را، ولیکن
بهر مجلس ازو افسانه ای هست
هوش مصنوعی: هیچ کس او را نمیشناسد، اما در هر جمعی داستانی از او وجود دارد.
بپیش شمع رویش خور فرو رفت
که شمعش را چنین پروانه ای هست
هوش مصنوعی: در برابر روشنایی چهرهاش، خورشید هم محو میشود، چون پروانهای به دور شمعی که نورش را اینگونه دوست دارد.
مرا از زلف و خالش گشت معلوم
که هرجا دام باشد دانه ای هست
هوش مصنوعی: از اینکه زلف و چهرهاش را دیدم، متوجه شدم که هر جا دام وجود دارد، دانهای هم پیدا میشود.
چو پیمان را شکستم، باز ساقی
کرم فرما، اگر پیمانه ای هست
هوش مصنوعی: وقتی که به وعدهام عمل نکردم، دوباره ای ساقی خوب، اگر میتوانی یک پیمانه برای من بیاور.
چه کم از می، بدور چشم مستش؟
که در هر گوشه ای می خانه ای هست
هوش مصنوعی: چقدر از شراب دور است چشم دلش، که در هر گوشهای خانهای برای نوشیدن وجود دارد.
سرشک قاسمی دریاست، در وی
برای طالبان دردانه ای هست
هوش مصنوعی: اشک قاسمی مانند دریاست و در آن جواهر نادری برای کسانی که به دنبال آن هستند، وجود دارد.

قاسم انوار