گنجور

شمارهٔ ۱۴۵

دل ما بصد جان طلب کار اوست
ولی در حقیقت طلب کار اوست
زهی روی روشن، که در رویها
ظهورات خوبی ز انوار اوست
بیک جو فروشند صد جان بشهر
چو گویند: بازار بازار اوست
تو شادان ز عشقی وزو عشق شاد
تو غم خوار اویی و غم خوار اوست
تو بلبل صفت مانده ای زار گل
ولی بی خبر زانکه گل زار اوست
برقصند ازین حال ذرات کون
که هر ذره مرآت دیدار اوست
نشاید که آزار جوید کسی
دل قاسمی را، که دلدار اوست

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل ما بصد جان طلب کار اوست
ولی در حقیقت طلب کار اوست
هوش مصنوعی: دل ما به شدت خواهان اوست، اما در واقع اوست که باید خواسته ما را برآورده کند.
زهی روی روشن، که در رویها
ظهورات خوبی ز انوار اوست
هوش مصنوعی: چه روی زیبایی که در چهره‌ها، جلوه‌های نیکویی از نور او نمایان است.
بیک جو فروشند صد جان بشهر
چو گویند: بازار بازار اوست
هوش مصنوعی: در میان مردم، اگر به یک بازار بروی که در آن زندگی و روح انسان‌ها به فروش می‌رسد، می‌بینی که همه به آنجا جذب می‌شوند و اطرافش شلوغ است، چون آن بازار اصلی‌ترین و مهم‌ترین بازار است.
تو شادان ز عشقی وزو عشق شاد
تو غم خوار اویی و غم خوار اوست
هوش مصنوعی: تو از عشق خوشحالی و به همین دلیل خودت شاد هستی، اما در عین حال، به خاطر او غمگینی و او هم برای تو غمگین است.
تو بلبل صفت مانده ای زار گل
ولی بی خبر زانکه گل زار اوست
هوش مصنوعی: تو همچنان مانند بلبل، ناله‌کنان در کنار گل‌ها هستی، اما بی‌خبر از این‌که آن گل، پریشان و زار است.
برقصند ازین حال ذرات کون
که هر ذره مرآت دیدار اوست
هوش مصنوعی: ذرات وجود به طرز شگفت‌انگیزی شاداب و سرزنده‌اند، زیرا هر ذره‌ای از آنها آینه‌ای از دیدار آن حقیقت والا است.
نشاید که آزار جوید کسی
دل قاسمی را، که دلدار اوست
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نباید به خاطر دل‌تنگی یا غم‌گینی، دل کسی را که محبوبش است آزار دهد.