شمارهٔ ۱۴۴
نمیتوان خبری دادن از حقیقت دوست
ولی ز روی حقیقت حقیقت همه اوست
بیا، که وصف جمال تو میرود، بشنو
بیا، که قصهٔ صاحبدلان به وجه نکوست
به ابروت نتوان کرد اشارتی، که مدام
ز ترک چشم تو ترسم، که مست و عربدهجوست
کمینه جرعهٔ رندان دیر ما دریاست
ز حد گذشت حکایت، چه جای جام و سبوست؟
جهان اگر همه لب گردد از کرامت وقت
نصیب جنس مقلد نباشد الا پوست
ز جور دشمن و طعن رقیب و سوز فراق
مرا که جامه به صد پاره شد چه جای رفوست؟
به وقت رفتن، قاسم، مگو دریغ و بگو
که: میرود به علی رغم خصم، دوست به دوست
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نمیتوان خبری دادن از حقیقت دوست
ولی ز روی حقیقت حقیقت همه اوست
هوش مصنوعی: موضوع این بیت به این معناست که نمیتوان به بهترین شکل ممکن از عشق و یا حقیقت واقعی دوست سخن گفت. ولی از نظر واقعی، تمامی حقیقت در خود دوست تجلی دارد و او تمام حقیقت است.
بیا، که وصف جمال تو میرود، بشنو
بیا، که قصهٔ صاحبدلان به وجه نکوست
هوش مصنوعی: بیا، چون زیبایی و جمال تو در حال توصیف است. بشنو که داستان محبتورزان به شکلی نیکو روایت میشود.
به ابروت نتوان کرد اشارتی، که مدام
ز ترک چشم تو ترسم، که مست و عربدهجوست
هوش مصنوعی: نمیتوانم به ابرویت اشارهای کنم، چون همیشه نگران چشمان تو هستم که مست و طغیانیاند.
کمینه جرعهٔ رندان دیر ما دریاست
ز حد گذشت حکایت، چه جای جام و سبوست؟
هوش مصنوعی: کمترین نوشیدنی که از رندان در میخانه از ما به یادگار مانده، به قدری عمیق و فراوان است که دیگر نیازی به جام و سبو نیست.
جهان اگر همه لب گردد از کرامت وقت
نصیب جنس مقلد نباشد الا پوست
هوش مصنوعی: اگر تمام دنیا هم پر از بزرگی و احسان شود، برای افرادی که تنها ظاهر را دنبال میکنند، چیزی نصیب نخواهد شد جز پوست و ظواهر.
ز جور دشمن و طعن رقیب و سوز فراق
مرا که جامه به صد پاره شد چه جای رفوست؟
هوش مصنوعی: به خاطر ظلم دشمن و سخنان تند رقیب و درد جدایی من، دیگر چه جای درمانی برای این دل زخمخورده است که مانند جامهای پارهپاره شده؟
به وقت رفتن، قاسم، مگو دریغ و بگو
که: میرود به علی رغم خصم، دوست به دوست
هوش مصنوعی: زمانی که میروی، قاسم، نگو که حسرت میخوری، بلکه بگو که: به رغم دشمنان، دوست به سمت دوست میرود.

قاسم انوار