شمارهٔ ۱۴
شراب آتشین آمد ز دست ساقی جانها
بنوش این جام آتش را، «توکلنا علی المولا»
شراب ارغوان درکش، مترس از آب و از آتش
به رقص آ یک زمان خوش خوش، ببین در جودت صهبا
کمالات خود از خود جو، که بحر وحدتی، نه جو
تویی ناموس این صهبا، تویی قاموس این دریا
تو آن شاه جگر سوزی، که سلطانی و فیروزی
کمینه جام تو دریا، کمینه پشّهات عنقا
مترس از حیله دشمن، قدم در عشق محکم زن
درآ در وادی ایمن، که من پیمودم این صحرا
ز من بشنو سخن آسان، تو فرصت را غنیمت دان
ز عاشق یاد گیر، ای جان، مکن امروز را فردا
تو جان جان جانانی، ز چشم خلق پنهانی
برون آی از در خانه، که بربستند محملها
به هرجایی که آن یارست من سرسبز و دلشادم
«و کنا حیث ماکانوا و کانوا حیث ما کنا»
همیشه قاسم مسکین به تو امید میدارد
تویی حاضر، تویی ناظر، تویی پنهان، تویی پیدا
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شراب آتشین آمد ز دست ساقی جانها
بنوش این جام آتش را، «توکلنا علی المولا»
هوش مصنوعی: نوشیدنی داغ و پرشوری از دست بادهساز به ما رسید. ای جانها، از این جام آتشین بنوشید. ما به خداوند اعتماد داریم.
شراب ارغوان درکش، مترس از آب و از آتش
به رقص آ یک زمان خوش خوش، ببین در جودت صهبا
هوش مصنوعی: به شراب قرمزرنگ غرق شو و نترس از خطراتی که ممکن است برآید. در یک لحظه شاد و پرنشاط برقص و زیباییهای بخشندگیات را تماشا کن.
کمالات خود از خود جو، که بحر وحدتی، نه جو
تویی ناموس این صهبا، تویی قاموس این دریا
هوش مصنوعی: به ویژگیها و کمالات خودت از درون خودت توجه کن، چرا که تو مانند دریای یکتایی هستی. تو خود به تنهایی اساس و شناسنامه این دنیای سرشار هستی.
تو آن شاه جگر سوزی، که سلطانی و فیروزی
کمینه جام تو دریا، کمینه پشّهات عنقا
هوش مصنوعی: تو همان پادشاهی هستی که قدرت و پیروزیات بینظیر است. جام تو به اندازه یک دریا بزرگ است و برای هر کسی که در برابر تو قرار گیرد، مانند مگسی ناچیز میباشد.
مترس از حیله دشمن، قدم در عشق محکم زن
درآ در وادی ایمن، که من پیمودم این صحرا
هوش مصنوعی: از ترفندهای دشمن نترس، در عشق با اطمینان و قوت گام بردار و وارد سرزمین امن شو، زیرا من این مسیر را قبلاً طی کردهام.
ز من بشنو سخن آسان، تو فرصت را غنیمت دان
ز عاشق یاد گیر، ای جان، مکن امروز را فردا
هوش مصنوعی: به من گوش کن و سخن را به سادگی بپذیر. بهتر است از هر لحظه استفاده کنی و یاد بگیری که عشق را جدی بگیری. امروز را به فردا ننداز و هماکنون اقدام کن.
تو جان جان جانانی، ز چشم خلق پنهانی
برون آی از در خانه، که بربستند محملها
هوش مصنوعی: تو روح و جان همه جانها هستی، اما از دید دیگران پنهانی. از در خانه خارج شو، زیرا کاروانها آماده حرکت شدهاند.
به هرجایی که آن یارست من سرسبز و دلشادم
«و کنا حیث ماکانوا و کانوا حیث ما کنا»
هوش مصنوعی: هر جا که آن معشوق باشد، من نیز شاد و سرزنده هستم. ما هر کجا که باشند، با هم هستیم و همیشه در کنار هم خواهیم بود.
همیشه قاسم مسکین به تو امید میدارد
تویی حاضر، تویی ناظر، تویی پنهان، تویی پیدا
هوش مصنوعی: قاسم دائماً به تو امید دارد؛ تو همیشه در کنار اویی، تو ناظر بر او هستی و هم در پنهان و هم در آشکار وجود داری.