گنجور

شمارهٔ ۱۲۱

بگوش سرو چه گفتی؟ که پای کوبانست
بگوش عقل چه گفتی، که مست و حیرانست
مرا مگوی که: آهسته باش و دم درکش
فغان من همه زان چشم مست فتانست
بیا بکوی خرابات عشق، تا بینی
ز شام تا بسحر نعرهای مستانست
دگر بما ز جفاهای یار قصه مگوی
که خلق او همه لطفست و عین احسانست
هنوز فکر سر و جان خویشتن داری
ز کوی عشق گذر کن، که جای شیرانست
بیا بمجلس عشاق بی نقاب، ای دوست
از آن که روی تو شمعست و عقل پروانست
چو مرگ هیچ کسی را امان نخواهد داد
خنک کسی که دلش با حریف و پیمانست
مرو بپیرو دیوان، که راه تاریکست
بیا، که عشق خدا خاتم سلیمانست
بخرقه خلق و روی زرد ما منگر
کمینه جرعه ما قلزمست و عمانست
ربود جان و دل عاشقان مسکین را
ترا که سرمه بچشمست و زلف در شانست
قلم برندی قاسم زدند روز ازل
بیا بگو: بقلم رفته را چه درمانست؟

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بگوش سرو چه گفتی؟ که پای کوبانست
بگوش عقل چه گفتی، که مست و حیرانست
هوش مصنوعی: به درخت سرو بگو چه چیزی شنید که پایش را به زمین می‌کوبد. و به عقل بگو چه می‌شنود که این‌گونه مست و سردرگم است.
مرا مگوی که: آهسته باش و دم درکش
فغان من همه زان چشم مست فتانست
هوش مصنوعی: به من نگو که آرام باش و صدایم را خفه کن، همه‌ی ناله‌ها و فریادهای من به خاطر آن چشمان سرمست و جذاب توست.
بیا بکوی خرابات عشق، تا بینی
ز شام تا بسحر نعرهای مستانست
هوش مصنوعی: بیایید به جایی برویم که عشق در آن وجود دارد، تا ببینی که از غروب تا سپیده‌دم، صدای شادی و شوری عاشقان بلندهست.
دگر بما ز جفاهای یار قصه مگوی
که خلق او همه لطفست و عین احسانست
هوش مصنوعی: دیگر از بدی‌های محبوب برای ما صحبت نکن، چون تمام ویژگی‌های او مهربانی و خوبی است.
هنوز فکر سر و جان خویشتن داری
ز کوی عشق گذر کن، که جای شیرانست
هوش مصنوعی: هنوز درگیر خودت و نیازهای شخصی‌ات هستی؛ بهتر است از کوی عشق عبور کنی، چون آنجا مکانی است برای شیران و دلیران.
بیا بمجلس عشاق بی نقاب، ای دوست
از آن که روی تو شمعست و عقل پروانست
هوش مصنوعی: بیا به جمع عاشقان بدون هیچ گونه پرده و پوششی، ای دوست، زیرا که چهره زیبای تو مانند شمعی درخشان است و عقل ما مانند پروانه‌ای در اطراف آن می‌چرخد.
چو مرگ هیچ کسی را امان نخواهد داد
خنک کسی که دلش با حریف و پیمانست
هوش مصنوعی: در زندگی هیچ‌کس نمی‌تواند از مرگ فرار کند، پس خوشا به حال کسانی که دلشان با دوستان و همراهانشان در صلح و دوستی است.
مرو بپیرو دیوان، که راه تاریکست
بیا، که عشق خدا خاتم سلیمانست
هوش مصنوعی: به دنبال دیوانگان نرو، زیرا مسیر آن‌ها پر از تیرگی و ابهام است. بیا و با عشق به خدا همراه شو که این عشق، مانند انگشتر سلیمان ارزشمند و باطل‌نشدنی است.
بخرقه خلق و روی زرد ما منگر
کمینه جرعه ما قلزمست و عمانست
هوش مصنوعی: به ظواهر و قیافه زرد و نازیبای ما نگاه نکن، چون این کمترین جرعه‌ای که داریم، از دریا و عمان ارزشمندتر است.
ربود جان و دل عاشقان مسکین را
ترا که سرمه بچشمست و زلف در شانست
هوش مصنوعی: دوست عزیز، تو با زیبایی‌هایت جان و دل عاشقان بیچاره را می‌دوزی. تو به اندازه‌ای زیبا هستی که انگار سرمه در چشمانت و زلف‌های تو در مقام و زیبایی قرار دارد.
قلم برندی قاسم زدند روز ازل
بیا بگو: بقلم رفته را چه درمانست؟
هوش مصنوعی: در آغاز خلقت، تقدیر و سرنوشت انسان‌ها با نوشتن قلم قاسم مشخص شده است. حالا سوال اینجاست که کسی که سرنوشتش به این شکل نوشته شده، چه راهی برای تغییر آن دارد؟