گنجور

شمارهٔ ۱۲۰

ای ساقی جان بخش، که در جام تو جانست
پر کن قدح باده، که دل در خفقانست
آن سرو روان رفت بهر جای که دل داشت
جان و دل ما در پی آن سرو روانست
آن شاه دل افروز، که سرمایه حسنست
هرجا که روان شد دل و جانها نگرانست
دلها همه گلشن شد و جانها همه روشن
آن ماه دل افروز مگر شمع جهانست؟
دل خواست که با عشق برآید بتجلد
هرچند که کوشید، ولیکن نتوانست
جام دل ما را بشکست آن مه روشن
گر جام شکسته است، ولی دوست همانست
ساقی، بده آن جام وز شفقت نظری کن
قاسم گذرانست و جهان در گذرانست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای ساقی جان بخش، که در جام تو جانست
پر کن قدح باده، که دل در خفقانست
هوش مصنوعی: ای ساقی خوش‌اندام و جان‌بخش، که در جام تو زندگی و شادابی جریان دارد، باده را در جام بریز چرا که دل من در غم و افسردگی گرفتار شده است.
آن سرو روان رفت بهر جای که دل داشت
جان و دل ما در پی آن سرو روانست
هوش مصنوعی: سرو زیبا و دلنشین به هر جایی که می‌خواست رفت و جان و دل ما در جستجوی اوست.
آن شاه دل افروز، که سرمایه حسنست
هرجا که روان شد دل و جانها نگرانست
هوش مصنوعی: آن پادشاه دل‌انگیز که منبع زیبایی است، هر جا که می‌رود، دل‌ها و روح‌ها در نگرانی و شوق هستند.
دلها همه گلشن شد و جانها همه روشن
آن ماه دل افروز مگر شمع جهانست؟
هوش مصنوعی: دل‌ها مانند باغی سرسبز و زیبا شده‌اند و جان‌ها پر از نور و روشنایی است. آیا این ماهِ دل‌افروز همانند شمعی در جهان نمی‌تابد؟
دل خواست که با عشق برآید بتجلد
هرچند که کوشید، ولیکن نتوانست
هوش مصنوعی: دل آرزو داشت که با عشق به تجلی برسد، هرچند تلاش کرد، اما نتوانست.
جام دل ما را بشکست آن مه روشن
گر جام شکسته است، ولی دوست همانست
هوش مصنوعی: دل ما به خاطر آن ماه روشن شکسته شد. هرچند جام دل ما شکسته است، اما عشق ما به همان دوست باقی مانده است.
ساقی، بده آن جام وز شفقت نظری کن
قاسم گذرانست و جهان در گذرانست
هوش مصنوعی: ای ساقی، به من آن جام را بده و با محبتت به من نگاهی بنداز، زیرا قاسم (قسمت زندگی ما) در حال گذر است و این دنیا نیز در حال تغییر و گذر است.