بخش ۷ - فی سبب انشاء الکتاب
بنده را در عنفوان، دور از دیار
درد غربت جمع شد با درد یار
سال عمرم بیست، یا خود بیش و کم
نور عرفان دردلم می زد علم
داشتم در کلبه احزان خویش
صحبتی باز مره اخوان خویش
سایلی پرسید ازین شوریده حال
در بیان روح ونفس و دل،سؤال
نکتهایی بس لطیفم دست داد
گفتم:این راکی توان از دست داد؟
خوش نماید،گر دهم ترتیب این
نسخه ای نامش «انیس العارفین »
وندر آن گویم جواب از پنج چیز
نفس و روح و قلب و عقل وعشق نیز
جمله انوار حقایق باشد آن
کاشف اسرار عاشق باشد آن
محرم دلهای درویشان بود
مرهم جانهای دلریشان بود
در حقیقت دفتر دیوان راز
در طریقت سالکان را دلنواز
هندو آید،هر زمان، بی مشکلی
این مبارک نسخه را هر مقبلی
یا غیاث المستغیثین،یا کریم
یا کثیر الخیر،یا رب،یا رحیم
قاسم بیچاره از سر تا قدم
بی وجودت باشد از هستی عدم
چون بخود نبود وجودش کی توان
معرفت گفتن ز نفس و عقل وجان؟
گر کند لطف تو تلقین وقت کار
گویدم جبریل تحسین صد هزار
بخش ۶ - الحکایه فی حقیقة النفس: بود زنگی زاده ای، بی دین و دادبخش ۸ - فی معرفة، ماهیة النفس: مرحبا!ای سایل شیرین سؤال
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بنده را در عنفوان، دور از دیار
درد غربت جمع شد با درد یار
هوش مصنوعی: در دوران جوانی، در حالی که از وطن و زندگی راحت دور بودم، به درد فراق محبوب دچار شدم.
سال عمرم بیست، یا خود بیش و کم
نور عرفان دردلم می زد علم
هوش مصنوعی: سال عمرم به بیست رسیده یا شاید بیشتر و کمتر است. نور معرفت و فهم به دل من تابیده و درد در دل من وجود دارد.
داشتم در کلبه احزان خویش
صحبتی باز مره اخوان خویش
هوش مصنوعی: در دل کلبهای پر از اندوه، در حال گفتگو با برادرانم بودم.
سایلی پرسید ازین شوریده حال
در بیان روح ونفس و دل،سؤال
هوش مصنوعی: سایلی از فردی پرسید که در چه حالتی است و درباره روح، نفس و دل خود توضیح بدهد.
نکتهایی بس لطیفم دست داد
گفتم:این راکی توان از دست داد؟
هوش مصنوعی: نکتهها و مطالب زیبا و ظریفی به ذهنم رسید، به خودم گفتم: آیا کسی میتواند چنین چیزهایی را از دست بدهد؟
خوش نماید،گر دهم ترتیب این
نسخه ای نامش «انیس العارفین »
هوش مصنوعی: اگر بخواهم این متن را به گونهای سادهتر بیان کنم، میتوانم بگویم که این نسخه را به ترتیبی مرتب میکنم که نامش «دوست عارفان» باشد و برایم خوشایند خواهد بود.
وندر آن گویم جواب از پنج چیز
نفس و روح و قلب و عقل وعشق نیز
هوش مصنوعی: من در اینجا دربارهٔ پنج موضوع صحبت میکنم: نفس، روح، قلب، عقل و عشق.
جمله انوار حقایق باشد آن
کاشف اسرار عاشق باشد آن
هوش مصنوعی: تمامی نورها و حقیقتها همانند آن است که پرده از رازها برمیدارد و عشق به آن منجر میشود.
محرم دلهای درویشان بود
مرهم جانهای دلریشان بود
هوش مصنوعی: محرم کسانی که دلهای درویشان را میشناسد، رخنهگوشای آرامش و التیام جانهای حساس و پر احساس است.
در حقیقت دفتر دیوان راز
در طریقت سالکان را دلنواز
هوش مصنوعی: در واقع، کتاب اسرار و رازهای راه سالکان به گونهای نوشته شده که دل انسان را خوش میکند.
هندو آید،هر زمان، بی مشکلی
این مبارک نسخه را هر مقبلی
هوش مصنوعی: هر زمان که هندی بیاید، این نسخه خوشیمن را بدون هیچ مشکلی خواهد داشت.
یا غیاث المستغیثین،یا کریم
یا کثیر الخیر،یا رب،یا رحیم
هوش مصنوعی: ای یاریدهندهی طلبکاران، ای بخشندهی بزرگ و صاحب خیر، ای پروردگار، ای مهربان.
قاسم بیچاره از سر تا قدم
بی وجودت باشد از هستی عدم
هوش مصنوعی: قاسم بیچاره به قدری تحت تأثیر توست که از سر تا پا وجودش تحت شعاع عدم تو قرار گرفته است.
چون بخود نبود وجودش کی توان
معرفت گفتن ز نفس و عقل وجان؟
هوش مصنوعی: وقتی وجودش در خود نیست، چگونه میتوان از نفس، عقل و جان شناخت یافت؟
گر کند لطف تو تلقین وقت کار
گویدم جبریل تحسین صد هزار
هوش مصنوعی: اگر لطف تو شامل حال من شود، در زمان عمل، جبرئیل نیز هزار بار مرا ستایش میکند.