گنجور

بخش ۳۰ - خطاب شمع با آتش

گفت با شمع آتش سوزان براز
کای به طول و عرض خود وامانده باز
توی بر تو جرم داری،سرخ و زرد
مانده ای از جرم رعنایی بدرد
خود نمایی میکنی در انجمن
زان سبب بیگانه ای از خویشتن
خود کمال عاشقی پروانه داشت
از وجود خویشتن پروا نداشت
جان و تن در پیش جانان باخت،رفت
در زمانی کار خود را ساخت،رفت
مختصر بگرفت خود را،شد تمام
یافت از محبوب خود مقصود وکام
ای کم از شمع و کم از پروانه تو
خویشتن از خویشتن بیگانه تو
نی چوشمعت اشک سرخ وروی زرد
نی ز جرم جویش چون پروانه فرد
گر بخود دعوی هستی میکنی
آشکارا بت پرستی میکنی
بی شکی هرگز نبیند روی یار
عاشقی را کش بود با خویش کار
تا تو بر خود عاشقی بی حاصلی
چون فنای یار گشتی واصلی
تا تو باشی در میان باشد دوی
آخر،ای مسکین،حجاب خود توی
رو وجودت محو گردان پیش یار
تا شوی همرنگ او پروانه وار
رنج خود هم خویش افزون میکنی
جان پر از غم،دل پر از خون میکنی
ما و من گفتن چه اندر خورد ماست؟
حسرتا! کین درد ما از درد ماست
ما و من علت زیادت می‌کند
نفی ایمان و شهادت می‌کند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفت با شمع آتش سوزان براز
کای به طول و عرض خود وامانده باز
هوش مصنوعی: شمعی که شعله‌اش به آتش می‌افروزد، در واقع نشان‌دهنده‌ی مهم بودن و ارزش آن است. این شمع به رغم بزرگی و کوچکی‌اش، همچنان روشن و دل‌انگیز باقی می‌ماند.
توی بر تو جرم داری،سرخ و زرد
مانده ای از جرم رعنایی بدرد
هوش مصنوعی: تو دچار گناهی هستی و به خاطر آن، رنگت از شرمساری و ندامت به قرمز و زرد تغییر کرده است.
خود نمایی میکنی در انجمن
زان سبب بیگانه ای از خویشتن
هوش مصنوعی: تو در جمع با خودنمایی بر این اساس، از خودت دور و بیگانه شده‌ای.
خود کمال عاشقی پروانه داشت
از وجود خویشتن پروا نداشت
هوش مصنوعی: عشق واقعی باعث شد که پروانه خود را فراموش کند و تنها به زیبایی عشقش فکر کند، بدون اینکه نگران وجود خود باشد.
جان و تن در پیش جانان باخت،رفت
در زمانی کار خود را ساخت،رفت
هوش مصنوعی: عشق و دلبستگی به معشوق باعث شد که جان و تن خود را فدای او کند و در نهایت در زمانی مناسب، به هدف خود رسید و کارش را سامان داد.
مختصر بگرفت خود را،شد تمام
یافت از محبوب خود مقصود وکام
هوش مصنوعی: او به صورت خلاصه و مختصر خود را توأم با عشق محبوبش گرفت و از او به تمام خواسته‌ها و آرزوهایش رسید.
ای کم از شمع و کم از پروانه تو
خویشتن از خویشتن بیگانه تو
هوش مصنوعی: تو کمتر از شمع و پروانه نیستی، اما خودت را از خودت جدا کرده‌ای.
نی چوشمعت اشک سرخ وروی زرد
نی ز جرم جویش چون پروانه فرد
هوش مصنوعی: چشم‌های من با اشک‌های قرمز و صورتم زرد است. من به دلیل گناهی که مرتکب شدم، مانند پروانه‌ای هستم که به سمت آتش می‌رود.
گر بخود دعوی هستی میکنی
آشکارا بت پرستی میکنی
هوش مصنوعی: اگر ادعای بزرگی داری، در واقع به وضوح در حال پرستش بت‌ها هستی.
بی شکی هرگز نبیند روی یار
عاشقی را کش بود با خویش کار
هوش مصنوعی: هرگز عاشقی که مشغول کار خود است، نمی‌تواند چهره محبوبش را ببیند.
تا تو بر خود عاشقی بی حاصلی
چون فنای یار گشتی واصلی
هوش مصنوعی: وقتی تو به عشق خود دل بستی و به عشق یار دچار فنا و زوال شدی، به حقیقت اصلی خود پی خواهی برد.
تا تو باشی در میان باشد دوی
آخر،ای مسکین،حجاب خود توی
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو در بین هستی، در پایان کار تنها حجاب خودت را می‌بینی، ای بیچاره.
رو وجودت محو گردان پیش یار
تا شوی همرنگ او پروانه وار
هوش مصنوعی: خودت را تحت تأثیر محبوبت قرار بده تا مانند او شوئی، مانند پروانه‌ای که به عشق شمع می‌گردد.
رنج خود هم خویش افزون میکنی
جان پر از غم،دل پر از خون میکنی
هوش مصنوعی: شما خودتان با ایجاد درد و رنج بیشتر، بر غم و اندوه وجودتان می‌افزایید و دل‌تان را پر از درد و غم می‌کنید.
ما و من گفتن چه اندر خورد ماست؟
حسرتا! کین درد ما از درد ماست
هوش مصنوعی: ما و فکر کردن به خودمان چه فرقی دارد؟ افسوس! این درد ما ناشی از خود ماست.
ما و من علت زیادت می‌کند
نفی ایمان و شهادت می‌کند
هوش مصنوعی: وجود «ما» و «من» باعث می‌شود که انسان احساس برتری و تفکر به خود را داشته باشد، در نتیجه ایمان و شهادت درونی او تحت تأثیر قرار می‌گیرد و کمرنگ می‌شود.