بخش ۳ - آغاز داستان
چنین خواندم از خط ابیارئی
که میخواندی نوبتی عارئی
که کمخاهمی کرد تعریف خویش
که بیشم بجاه از قماشات بیش
که از چین و ماچین فرازم علم
گهی از خطا و ختن دم زنم
در ابریشم چنگم اسرار بین
در اوتار او از من آثار بین
بپشتی شاهان منم چارقب
که دارد چنین اعتبار و نسب
مه و مهر روی کلاه منست
شفق شقه قدرو جاه منست
زنقشم خجل گشته ارژنک چین
گلستانم از رنک پر زیب بین
جواهر بجیبم رسانند باج
زر از کان فرستد بقیقم خراج
در اسرار چنگم شنیدی صدا
که اول کجا بودم اکنون کجا
بخا نبالغم گاه رایت زنند
سمرقندیم گاه نسبت کنند
رخوتی که بودند ابریشمیین
چه از پنبه و از کتان و کژین
لباسی که از جنس موئینه بود
قماشی که از نوع پشمینه بود
زپیچیدنی و ز پوشیدنی
زافکندنی و زگستردنی
بدادند با یکدیگر این قرار
که نبود سریری چوبی تا جدار
زافتادگی و زره قدرو جاه
همه کفش باشیم و او شه کلاه
همه رختها چون سپاه آمدند
کواکب صفت گرد ماه آمدند
یکی صندلی عاج و زآبنوس
بدش تخت وزرتاج وزردوزکوس
زخرمی و پوشی برش زیج بود
سطرلاب نیز ازنمکدان نمود
که سلطان کمخا نشاندن بتخت
چه روزی نکو باشد از فر بخت
بخش ۲ - درنعت نبی علیه السلام: دگر بر طراز نبوت درودبخش ۴ - بر تخت نشستن کمخا و هر یک را از جامها بشغل و عملی وابستن: چو بر تخت سلطان کمخا نشست
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چنین خواندم از خط ابیارئی
که میخواندی نوبتی عارئی
هوش مصنوعی: من از خط ابیارئی این چنین درک کردم که تو نیز به نوبت میخواندی.
که کمخاهمی کرد تعریف خویش
که بیشم بجاه از قماشات بیش
هوش مصنوعی: در این بیت، بیان میشود که کسی به خودخواهی و تعریف از خودش مشغول است و به جایگاه و منزلت خود بیش از آنچه که هست، تأکید میکند. به عبارتی، تلاش میکند تا اهمیت و ارزش خود را بزرگتر نشان دهد.
که از چین و ماچین فرازم علم
گهی از خطا و ختن دم زنم
هوش مصنوعی: از سرزمین چین و ماچین (منطقهای در آسیا) علم و دانش را به دست میآورم، گاهی در اشتباه هستم و گاهی از سرزمین ختن (منطقهای در چین) سخن میگویم.
در ابریشم چنگم اسرار بین
در اوتار او از من آثار بین
هوش مصنوعی: در چنگ من نشانههایی از اسرار وجود دارد، به گونهای که با نوازشهایش میتوان این رازها را احساس کرد.
بپشتی شاهان منم چارقب
که دارد چنین اعتبار و نسب
هوش مصنوعی: پشتیبان و یاور پادشاهان هستم و همانند چارقهای با اعتبار و با اصالت، ارزشمند و معتبر هستم.
مه و مهر روی کلاه منست
شفق شقه قدرو جاه منست
هوش مصنوعی: ماه و خورشید در کلاه من جای دارند، به همین دلیل نور غروب و زیبایی و مقام من هم در همینجا است.
زنقشم خجل گشته ارژنک چین
گلستانم از رنک پر زیب بین
هوش مصنوعی: زنم خجالت زده شده و در باغ گلستان من، رنگ زیبای گلها را نظاره میکند.
جواهر بجیبم رسانند باج
زر از کان فرستد بقیقم خراج
هوش مصنوعی: گنجینهای از جواهرات در جیبم دارم و از معدن طلا، مالیات و خراج میفرستم.
در اسرار چنگم شنیدی صدا
که اول کجا بودم اکنون کجا
هوش مصنوعی: در صداهایی که از نواختن چنگ میآید، به یاد میآوری که من از کجا شروع کردم و اکنون به کجا رسیدهام.
بخا نبالغم گاه رایت زنند
سمرقندیم گاه نسبت کنند
هوش مصنوعی: گاهی به خاطر غم و اندوه من، پرچم را به اهتزاز درمیآورند و گاهی به ما نسبت سمرقند را میدهند.
رخوتی که بودند ابریشمیین
چه از پنبه و از کتان و کژین
هوش مصنوعی: حالت بیخیالی و تنبلی که در آن روزگار وجود داشت، مثل پارچههای ابریشمی، پنبهای و کتان بود.
لباسی که از جنس موئینه بود
قماشی که از نوع پشمینه بود
هوش مصنوعی: لباسی که از پارچهای نرم و لطیف ساخته شده بود، از جنس پشم بافته شده بود.
زپیچیدنی و ز پوشیدنی
زافکندنی و زگستردنی
هوش مصنوعی: این جمله به معنای پیچیدگی و پنهانی است، همچنین به افکندن و گسترش اشاره دارد. در واقع، به رفتارها و ویژگیهایی اشاره میکند که ممکن است در یک چیز یا موقعیت وجود داشته باشد و نشان دهنده تنوع و عمق آن است.
بدادند با یکدیگر این قرار
که نبود سریری چوبی تا جدار
هوش مصنوعی: آنها با هم توافق کردند که هیچ تخت چوبی نباشد تا به دیوار تکیه بزند.
زافتادگی و زره قدرو جاه
همه کفش باشیم و او شه کلاه
هوش مصنوعی: در این دنیا اگرچه ما از نظر مقام و قدرت ممکن است پایینتر باشیم، اما باید humble و فروتن باشیم و مانند یک خدمتگذار عمل کنیم، در حالی که آن شاه و مقامدار بالای سر ما قرار دارد.
همه رختها چون سپاه آمدند
کواکب صفت گرد ماه آمدند
هوش مصنوعی: تمام لباسها همچون سپاهی رزمنده به میدان آمدند و در حالی که ستارهها به زیبایی گرد ماه قرار گرفته بودند.
یکی صندلی عاج و زآبنوس
بدش تخت وزرتاج وزردوزکوس
هوش مصنوعی: یک صندلی از عاج و یک تخت زیبا از چوب آبنوس، با تاجی زینتی و رنگهای زرد.
زخرمی و پوشی برش زیج بود
سطرلاب نیز ازنمکدان نمود
هوش مصنوعی: از خوشحالی و شادی، پوست تو به مانند آبی شفاف میدرخشد و حتی سطرهای نوشته شده از نمک نیز درخشش خاصی دارند.
که سلطان کمخا نشاندن بتخت
چه روزی نکو باشد از فر بخت
هوش مصنوعی: نشان دادن کسی که مقام و قدرتی ندارد، به تخت سلطنت چه روز خوبی میتواند باشد در سایه خوشبختی.