بخش ۲۳ - رفتن پهلوان پنبه در معرض هلاک و عزاداشتن تن جامه و کرباس بروی
بشد پهلوان پنبه اندر نبرد
زمیدان دامان برآورد گرد
بگفتا سلاحمم به ببینید تنک
که من چند مرده حلاجم بجنگ
من آنم که اطلس و والا چو دست
بگردن در آرند با هم نشست
در آنجا شوم محرم دخل و ساز
میانشان بخشم بآرام و ناز
من آنم که در بیشه جامه خواب
برم گرگ سرما نیاورد تاب
هم از دولتم جبه را فربهیست
نهالی و بالش بفر و بهی است
مرا چون در آجیده میلک نهند
ببخت من انگشت کاری کنند
زنی چون در آرایش افزار من
به بیند شود سست و بیخویشتن
کد وروی گرزی بزد بر سرش
که چون گرد شد بر همه پیکرش
چو کرباس او را بدانحال دید
بباره شد و ناله بر کشید
یکی ریسمان بود بر گردنش
دریده بتن گشته پیراهنش
بپوشید تن جامه در تن سیه
بگفتا که ای پشت گرم سپه
کنون کارکرباس گشت از تو خام
بود بی وجودت قبا ناتمام
چرا بر تو پشمینه را دل نسوخت
که این ضرب کاری بجانت سپوخت
نمد زین مبیناد روی سفید
جل خرسک از وی شود نا امید
مربع بقبرش بماناد صوف
زقرساق و پاچه جداباد صوف
بگرماوه بگریست فوطه زغم
هی چبد گلکینه دردش بدم
رسانید عین البقر چشم شور
نهادندش انکه بپایش بگور
بخش ۲۲ - رزم صوف و کمخا: یکی دیده بان از علم بر مناربخش ۲۴ - رزم کمخا بصوف: سه روز و سه شب درهم آویختند
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بشد پهلوان پنبه اندر نبرد
زمیدان دامان برآورد گرد
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، پهلوانی که تواناییاش تنها در ظاهر بود، با بلند کردن دامن خود، به مبارزه پرداخت و گرد و غبار را برپا کرد.
بگفتا سلاحمم به ببینید تنک
که من چند مرده حلاجم بجنگ
هوش مصنوعی: او گفت: سلاح من را از نزدیک نگاه کنید، زیرا من چندین نابرابری را در جنگ تجربه کردهام.
من آنم که اطلس و والا چو دست
بگردن در آرند با هم نشست
هوش مصنوعی: من کسی هستم که مانند پارچهای با کیفیت و ارزشمند، با افتخار و سربلندی در جمع دیگران حضور دارم و وقتی جمع میشویم، به زیبایی در کنار یکدیگر قرار میگیریم.
در آنجا شوم محرم دخل و ساز
میانشان بخشم بآرام و ناز
هوش مصنوعی: در آن مکان، به جمع آنان نزدیکی پیدا میکنم و در تعاملات و فعالیتهایشان شرکت میکنم و با آرامش و لطافت در کنارشان میباشم.
من آنم که در بیشه جامه خواب
برم گرگ سرما نیاورد تاب
هوش مصنوعی: من کسی هستم که حتی در دل جنگل، خواب را فراموش نمیکنم و سرمای سخت نمیتواند مرا از پا درآورد.
هم از دولتم جبه را فربهیست
نهالی و بالش بفر و بهی است
هوش مصنوعی: بخشی از زندگی من به شکلی خوشایند و پربار است، مانند درختی که سرسبز و با بالهای زیبا و شاداب رشد کرده است.
مرا چون در آجیده میلک نهند
ببخت من انگشت کاری کنند
هوش مصنوعی: زندگی من مانند میکی است که در دست تقدیر قرار گرفته و به سرنوشتم شکل میدهد.
زنی چون در آرایش افزار من
به بیند شود سست و بیخویشتن
هوش مصنوعی: زنانی که در میهمانی یا مجالس به زیبایی و آرایش میپردازند، وقتی از من و زیبایی من میخوانند، احساس ضعف و بیخودی میکنند.
کد وروی گرزی بزد بر سرش
که چون گرد شد بر همه پیکرش
هوش مصنوعی: کسی که ضربهای کاری به مغز او زد، به شکلی که تمام وجودش را تحت تأثیر قرار داد و تبعات آن به وضوح در همه قسمتها و رفتارهایش مشخص شد.
چو کرباس او را بدانحال دید
بباره شد و ناله بر کشید
هوش مصنوعی: وقتی او را با آن حال و وضع دید، از شدت احساسش به گریه افتاد و ناله کرد.
یکی ریسمان بود بر گردنش
دریده بتن گشته پیراهنش
هوش مصنوعی: یک ریسمان به دور گردنش بوده که پاره شده و لباسش به خاطر آن جر خورده و خراب شده است.
بپوشید تن جامه در تن سیه
بگفتا که ای پشت گرم سپه
هوش مصنوعی: این بیت به یک گفتگوی بین دو شخص اشاره دارد. یکی از آنها از دیگری میخواهد تا لباس تیره بر تن کند و به او میگوید که ای کسی که به من پشت گرم هستی. به عبارتی، این جمله به نوعی احترام و اطمینان را به دیگر شخص منتقل میکند و نشان میدهد که او به حمایت و دوستی او اعتقاد دارد.
کنون کارکرباس گشت از تو خام
بود بی وجودت قبا ناتمام
هوش مصنوعی: حالا کار پارچههای بیکیفیت به خاطر وجود تو دستنخورده و ناتمام مانده است.
چرا بر تو پشمینه را دل نسوخت
که این ضرب کاری بجانت سپوخت
هوش مصنوعی: چرا دل بر تو نسوخت و غمگین نشد، در حالی که این عمل ناگوار به جانت آسیب رسانده است؟
نمد زین مبیناد روی سفید
جل خرسک از وی شود نا امید
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که نمد نمیتواند به اندازهای که انتظار میرود، نشاندهندهی زیبایی و سفیدی پوست خرس باشد. به عبارت دیگر، از یک چیز نمیتوان تمام زیباییها یا ویژگیهای مثبت آن را انتظار داشت و ممکن است در بسیاری از موارد ناامید کننده باشد.
مربع بقبرش بماناد صوف
زقرساق و پاچه جداباد صوف
هوش مصنوعی: مربع دور قبرش باقی میماند، اگرچه صوفیانی از دنیای بیرون بیایند و هر چه تلاش کنند، نمیتوانند به آن متصل شوند.
بگرماوه بگریست فوطه زغم
هی چبد گلکینه دردش بدم
هوش مصنوعی: در گرما و شدت درد، به شدت مینالد و اشک میریزد. به خاطر غم و اندوه، احساس میکند که به کارش نمیآید و غم و دردش به او آسیب میزند.
رسانید عین البقر چشم شور
نهادندش انکه بپایش بگور
هوش مصنوعی: مردی را که به خاطر عین البقر (چشم بروجردی) به هم افتاد و بدشمنی به او چشم زخم زده، سرانجام به مرگ و گور دچار شد.