گنجور

بخش ۲۲ - رزم صوف و کمخا

یکی دیده بان از علم بر منار
سپاهی آن لشکر بیشمار
بدید و بدین سر خبر باز داد
که آن رختها آمد اینک چو باد
طلایه زرخت طلادوز بود
چو مهر فلک عالم افروز بود
ندیدند القصه آسایشی
رسیدند با هم در آرایشی
ارخته چو برداشت رخت و بنه
بدش ز آستین میسره میمنه
طلا دوز کرد آن سیاهی نگاه
بگفت این زر سرخ و روی سیاه
چو دستار بافش فرو هل نمود
زدرزو زگو جامه گودرز بود
نگر کیسه میخ حمل لباس
بتحقیق روئین تن او را شناس
میان بندها را علم ساختند
بحرب ملابس بر افراختند
زسرهای دستارچه بد درفش
همه سرخ و زرد و کبود و بنفش
همی بوددستار بر صندلی
ابا تاج بر قلبگاه ملی
که صف را چو آئین بیاراستند
سلحها سراسر به پیراستند
زبس گرد پنبه که ازجبه خاست
یکی روی را آستر شد دور است
فرو رفت و بر رفت در آن نبرد
بهر جبه سوزن زهر خرقه گرد
چپرهابد از خرقه پوستین
سپرهایشان از الرجاق زین
برآورد دستار گرزی گران
فرو کوفت برترک توبی روان
برآهیخت گرزی کدینه برخت
بزد برقدک تا که شد لخت لخت
زحرب و زضرب آن ملاکم نشد
نمد زینشان خشک یکدم نشد
زنیهای جولاهگان نیزه بود
کتکهای قصار همچون عمود
خیاط آنچنان ناوکی در سپوخت
که ده روی از جامه درهم بدوخت
چو دو لشکر برد درهم زدند
برو آستر را بیکدم زدند
کشیده بت و شال و خفری رده
ملای مله جمله برهم زده

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یکی دیده بان از علم بر منار
سپاهی آن لشکر بیشمار
هوش مصنوعی: یک نگهبان از بالای دژ، به من می‌گوید که سپاه بزرگی در حال آمدن است.
بدید و بدین سر خبر باز داد
که آن رختها آمد اینک چو باد
هوش مصنوعی: او خبر داد که رخت‌ها (لباس‌ها) آمدند و مانند باد به سرعت رسیدند.
طلایه زرخت طلادوز بود
چو مهر فلک عالم افروز بود
هوش مصنوعی: عطری خوش و گرانبها در پیشانی تواست، همچون خورشید که جهان را روشن می‌کند.
ندیدند القصه آسایشی
رسیدند با هم در آرایشی
هوش مصنوعی: در نهایت، آرامش را یافتند و با یکدیگر در زیبایی و رضایت زندگی کردند.
ارخته چو برداشت رخت و بنه
بدش ز آستین میسره میمنه
هوش مصنوعی: وقتی که بار و بنه‌ات را برداشتند، دیگر از آستین تو چیز خوبی بیرون نمی‌آید.
طلا دوز کرد آن سیاهی نگاه
بگفت این زر سرخ و روی سیاه
هوش مصنوعی: نگاه سیاه با طلا دوزی کرد و گفت: این طلا درخشان است و روی من تیره است.
چو دستار بافش فرو هل نمود
زدرزو زگو جامه گودرز بود
هوش مصنوعی: وقتی بافنده‌ی دستار، دستش را به زیر فشار داد، از داخل آن جامه‌ای که متعلق به گودرز بود، نمایان شد.
نگر کیسه میخ حمل لباس
بتحقیق روئین تن او را شناس
هوش مصنوعی: به دقت توجه کن که چگونه او در لباسش می‌درخشد، در واقع می‌توانی او را از طریق وجود نازک و ظریفش بشناسی.
میان بندها را علم ساختند
بحرب ملابس بر افراختند
هوش مصنوعی: در وسط میدان، پرچم‌ها را برپا کردند و لباس‌های جنگی را به اهتزاز درآوردند.
زسرهای دستارچه بد درفش
همه سرخ و زرد و کبود و بنفش
هوش مصنوعی: در تن پوش‌ها و زره‌ها، رنگ‌های مختلفی چون قرمز، زرد، آبی و بنفش به چشم می‌خورد.
همی بوددستار بر صندلی
ابا تاج بر قلبگاه ملی
هوش مصنوعی: او همیشه بر روی صندلی نشسته و دستاری بر سر دارد، و تاجی بر قلب خود گذاشته است.
که صف را چو آئین بیاراستند
سلحها سراسر به پیراستند
هوش مصنوعی: زمانی که صف را به زیبایی و آراستگی درآوردند، تمام زحمت‌ها و تلاش‌ها در این راستا به ثمر نشست.
زبس گرد پنبه که ازجبه خاست
یکی روی را آستر شد دور است
هوش مصنوعی: به شدت بسیاری از پنبه‌ها در کنار هم قرار گرفته‌اند که به همین دلیل یک طرف از آن به سمت بالا آمده و دیگر طرف به عنوان زیرپوش قرار گرفته است.
فرو رفت و بر رفت در آن نبرد
بهر جبه سوزن زهر خرقه گرد
هوش مصنوعی: در آن مبارزه، به دلایل و مشکلاتی که وجود داشت، انسان به شدت تلاش و سختی کشید و در نهایت، شدت درد و عذاب را احساس کرد.
چپرهابد از خرقه پوستین
سپرهایشان از الرجاق زین
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف افرادی می‌پردازد که در برابر چالش‌ها و خطرات با پوشش‌ها و لباس‌های محافظتی خود آماده هستند. آن‌ها با استفاده از چرم و مواد مستحکم، به نوعی از خودشان در برابر مشکلات محافظت می‌کنند. این نشان‌دهنده‌ی قدرت و آمادگی آن‌ها برای روبرو شدن با تهدیدات است.
برآورد دستار گرزی گران
فرو کوفت برترک توبی روان
هوش مصنوعی: با کلاهی سنگین و محکم، ضربه‌ای به سر تو زد تا به زمین بیفتی.
برآهیخت گرزی کدینه برخت
بزد برقدک تا که شد لخت لخت
هوش مصنوعی: وقتی که گرزی از سمت کدینه (شخص خاص) به سر او فرود آمد و او را به شدت زد، بدنش لخت و برهنه شد.
زحرب و زضرب آن ملاکم نشد
نمد زینشان خشک یکدم نشد
هوش مصنوعی: از جنگ و زد و خورد، کارم به جایی نرسید و با این حال، از این مشکلات دلخوری پیدا نکردم.
زنیهای جولاهگان نیزه بود
کتکهای قصار همچون عمود
هوش مصنوعی: زن‌های جولاهگان مانند نیزه‌های بلند، تحمل درد و ضربه‌های سختی را دارند.
خیاط آنچنان ناوکی در سپوخت
که ده روی از جامه درهم بدوخت
هوش مصنوعی: خیاط به قدری با دقت و مهارت پارچه را با هم دوخته که حتی از زیر چادر هم نمی‌شود به درزهای آن اشاره کرد و به هیچ وجه قابل تشخیص نیست که کجا دوخته شده است.
چو دو لشکر برد درهم زدند
برو آستر را بیکدم زدند
هوش مصنوعی: وقتی دو گروه از نیروها به هم حمله کردند، به سرعت و به شدت با یکدیگر درگیر شدند.
کشیده بت و شال و خفری رده
ملای مله جمله برهم زده
هوش مصنوعی: عشق و زیبایی همراه با شور و حال، همه چیز را تحت تأثیر قرار داده و در هم برهم کرده است.