گنجور

بخش ۲۱ - بزیارت خرقه رفتن و حاجت خواستن صوف ازرختها

بشد بهر حاجت بر خرقه صوف
بدش درعقب ارمک فیلسوف
نمد تکیه زیلو گرفته بدی
همی همرهش هر کجا کو شدی
قرین گشته سجاده باصفا
بد از پیش مسواک و از پس عصا
برگوشه گیر نمد شد نخست
زپیر حصیری مهمات جست
بگفتا سزد بوریا نیز دید
زهمت نمد را بخود در کشید
زار باب صفه کسی کو خبر
بپرسد ندانم جز اینها دگر
بدش نذر از بهر حاجت روا
که روغن برد جامه چرب را
چراغی هم از کیف گلگون بجیب
نهد تا رسد روشنائی زغیب

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بشد بهر حاجت بر خرقه صوف
بدش درعقب ارمک فیلسوف
هوش مصنوعی: برای برآورده کردن نیاز خود، به درگاه صوفی‌وار رفتم که پشت سرش فیلسوفی در حال حرکت بود.
نمد تکیه زیلو گرفته بدی
همی همرهش هر کجا کو شدی
هوش مصنوعی: نمدی که بر روی زیلو قرار گرفته، نشان‌دهنده این است که هر جا بروی و به کجا که برسی، باز هم به آن تکیه‌گاه یا حمایت وابسته هستی.
قرین گشته سجاده باصفا
بد از پیش مسواک و از پس عصا
هوش مصنوعی: عبارت به این معناست که سجاده‌ای زیبا و دلنشین به دور از هرگونه آلودگی و ناامیدی، از یک طرف به مسواک و از طرف دیگر به عصا پیوسته است. این تصویر می‌تواند نشان‌دهنده تلاش برای حفظ پاکی و نظم در زندگی باشد.
برگوشه گیر نمد شد نخست
زپیر حصیری مهمات جست
هوش مصنوعی: در گوشه‌ای نشسته و مشغول کار شده است، ابتدا از پیرمردی که مهارت در بافت حصیر دارد، وسایل و ابزارهای لازم را جستجو می‌کند.
بگفتا سزد بوریا نیز دید
زهمت نمد را بخود در کشید
هوش مصنوعی: او گفت که مناسب است که بوریا (پرده یا فرشی که از نی ساخته شده) هم به دلیل تلاش و زحمتی که در ساخت نمد (پارچه‌ای از پشم) کشیده شده، به خود ببالد و افتخار کند.
زار باب صفه کسی کو خبر
بپرسد ندانم جز اینها دگر
هوش مصنوعی: کسی که در صف زار است و از حال من باخبر می‌شود، نمی‌دانم جز این دردها چیز دیگری برای گفتن دارم.
بدش نذر از بهر حاجت روا
که روغن برد جامه چرب را
هوش مصنوعی: اگر کسی نذر کند تا به حاجتش برسد، مانند این است که روغن را برای چرب کردن لباس فراهم کرده باشد.
چراغی هم از کیف گلگون بجیب
نهد تا رسد روشنائی زغیب
هوش مصنوعی: کسی که چراغی را از کیفی به رنگ گل تهیه می‌کند، به این امید است که روشنی و روشنایی از آن بیرون بیاید.