شمارهٔ ۶
فارغی ای جیب اطلس کز برت کیف عبیر
ناکه انگیز دغباری چون زمیدان گرد کرد
ار خشم رخت زنان میبرد در تالان مغل
و ز سر غیرت نظر در بقچه اش میکرد کرد
هر توانگر کوشکم بگزید بر سنجاب دی
چون بمرد آن پنبه دزد پاچه در نامرد مرد
جبه از پنبه و صوف و سقرلاط و برک
هر که دارد در زمستان جان ز دست برد
دل زرخت زخم خورده داشت خود دردی کهن
در لباسم باز روغن ریخت با آن درد درد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
فارغی ای جیب اطلس کز برت کیف عبیر
ناکه انگیز دغباری چون زمیدان گرد کرد
هوش مصنوعی: ای جیبِ اطلس، درخشان و زیبا، که از درون تو عطر دلانگیزی به مشام میرسد و به گونهای چون گرد و غبار دشتها، در فضا پخش میشود.
ار خشم رخت زنان میبرد در تالان مغل
و ز سر غیرت نظر در بقچه اش میکرد کرد
هوش مصنوعی: اگر زیبایی چهرهات باعث خشم دیگران شود و در این میان، در مکانی مانند میدان جنگ یا در وسط درگیریها قرار بگیری، از سر غیرت به آنچه که در اختیار داری نگاه خواهی کرد.
هر توانگر کوشکم بگزید بر سنجاب دی
چون بمرد آن پنبه دزد پاچه در نامرد مرد
هوش مصنوعی: هر ثروتمندی که به دنبال قدرت و جاه و جلال برود، در نهایت مثل سنجاب در درخت زندگی میکند و وقتی زمانش به پایان برسد، در حقیقت چیزی جز دزدی از نعمتهای دیگران به جا نخواهد گذاشت.
جبه از پنبه و صوف و سقرلاط و برک
هر که دارد در زمستان جان ز دست برد
هوش مصنوعی: آنکه در زمستان به دنبال آرامش و راحتی است، باید از چیزهای نرم و لطیف مانند پنبه و پشم استفاده کند تا جانش در خطر نیفتد.
دل زرخت زخم خورده داشت خود دردی کهن
در لباسم باز روغن ریخت با آن درد درد
هوش مصنوعی: دل زخمخوردهام در لباسم، دردی قدیمی وجود دارد که با ریختن روغن بر روی این درد، باز هم احساس پریشانی میکنم.