گنجور

شمارهٔ ۳۶ - خواجه حافظ فرماید

سالها دفتر ما در گرو صهبا بود
رونق میکده از درس و دعای ما بود
در جواب او
سالها تا رتنم تافته کمخا بود
دل چون پرمگس شیفته والا بود
پیش ازان روز که والا شود آب سرسنگ
مهر او همچو خشیشی بدل خارا بود
قد سنجاب برویش زده اطلس دیدم
همچو آبی که درو رو زصفا پیدا بود
صوفی صوف مرا در حق پشمین شلوار
رخصت خبث نداد ارنه حکایتها بود
بنهایت نرسانید بدایات قماش
گرچه گز درره او پیک قدم فرسا بود
دکمه میگشت چو پرگار به پیرامن جیب
و ندران دایره سرگشته پا بر جا بود
صنمی دی نمودست مرا والائی
کز لطافت همه کالاش ازان پیدا بود
از جهان رفت و کفن نیز بروزیش نشد
انکه او منکر اوصاف لباس ما بود

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سالها دفتر ما در گرو صهبا بود
رونق میکده از درس و دعای ما بود
هوش مصنوعی: سال‌ها دفتر زندگی ما به می و شراب وابسته بود و رونق میکده از یادگیری و دعاهای ما نشأت می‌گرفت.
سالها تا رتنم تافته کمخا بود
دل چون پرمگس شیفته والا بود
هوش مصنوعی: سال‌ها در انتظار ماندم، در حالی که قلبم همچون مگسی شیفته و عاشق، جذب زیبایی‌های والا بود.
پیش ازان روز که والا شود آب سرسنگ
مهر او همچو خشیشی بدل خارا بود
هوش مصنوعی: قبل از آن روزی که آب چشمه بلندی پیدا کند، عشق او مانند سنگ سخت و بی‌روح بود.
قد سنجاب برویش زده اطلس دیدم
همچو آبی که درو رو زصفا پیدا بود
هوش مصنوعی: به نظر می‌آید که در دیدار از زیبایی، چهره‌ای نرم و لطیف همچون پارچه‌ای ظریف به نام اطلس نمایان است، که جلوه‌ای آبی و زلال مثل آسمان دارد و این وضوح و زیبایی در آن مشهود است.
صوفی صوف مرا در حق پشمین شلوار
رخصت خبث نداد ارنه حکایتها بود
هوش مصنوعی: صوفی از من خواسته بود که در مورد شلوار پشمی‌ام چیزی نگویم، وگرنه داستان‌ها و نکات جالبی برای گفتن داشتم.
بنهایت نرسانید بدایات قماش
گرچه گز درره او پیک قدم فرسا بود
هوش مصنوعی: اگرچه آغاز و پایان او نمی‌توانند به یکدیگر برسند، اما او در مسیر خود با قوت و استقامت گام برمی‌دارد.
دکمه میگشت چو پرگار به پیرامن جیب
و ندران دایره سرگشته پا بر جا بود
هوش مصنوعی: دکمه مانند یک پرگار دور جیب می‌چرخید و در آن دایره بی‌حرکت بود.
صنمی دی نمودست مرا والائی
کز لطافت همه کالاش ازان پیدا بود
هوش مصنوعی: معبود من به گونه‌ای خود را نشان داد که به دلیل لطافت و نرمی‌اش، همه ویژگی‌های زیبایش نمایان بود.
از جهان رفت و کفن نیز بروزیش نشد
انکه او منکر اوصاف لباس ما بود
هوش مصنوعی: آن کسی که به ویژگی‌های لباس ما اعتنا نکرد و بر دنیا و زندگی پشت کرد، حتی در مرگ نیز به کفن دست نیافت.