شمارهٔ ۳۵ - خواجه حافظ فرماید
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
در جواب او
یکچند پنبه دانه به خاکش مقر شود
گردد به سعی زوده و دستار سر شود
دستارها دگر همه با گیوها رود
وین کبر و ناز جمله ز سرها به در شود
کرباس شال بین که میان توی صوف شد
یارب مباد آنکه گدا معتبر شود
این سرکشی که در سرپوشی مصری است
کی دست کوتهم به میانش کمر شود
گویند برگ سبز شود اطلس بنفش
آری شود ولیک به خون جگر شود
ای صندلی که دولت رختست بر سرت
تن زن وگرنه بقچه کشان را خبر شود
باور مکن که جبه چو گفتی به بر تمام
بی مزد و کوی و پنبه و رو و آستر شود
(قاری) کس از قماش نگفته سخن ز تو
این راز سر به مُهر به عالم سمر شود
شمارهٔ ۳۴ - شیخ سعدی فرماید: جان من جان من فدای تو بادشمارهٔ ۳۶ - خواجه حافظ فرماید: سالها دفتر ما در گرو صهبا بود
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
هوش مصنوعی: میترسم که اشکهای ما بر پرده غم بیفتد و این راز پنهانی ما به دیگران انتقال یابد و مورد گفتگو قرار گیرد.
یکچند پنبه دانه به خاکش مقر شود
گردد به سعی زوده و دستار سر شود
هوش مصنوعی: مدتی در زیر خاک پنبه دانه در حال رشد خواهد بود و با تلاش و کوشش، به سطح زمین خواهد آمد و به شکلی زیبا و مرتب از خاک بیرون میآید.
دستارها دگر همه با گیوها رود
وین کبر و ناز جمله ز سرها به در شود
هوش مصنوعی: دستارها دیگر همه با گردنکلفتها درگیرند و این خودبزرگبینی و ناز همگی از سرها پدیدار خواهد شد.
کرباس شال بین که میان توی صوف شد
یارب مباد آنکه گدا معتبر شود
هوش مصنوعی: به تماشا با دقت بنگر که چگونه پارچهی زبر و خشن در میان تو به نرمی و لطافت بدل شده است. خدا نکند که به خاطر این تغییر، آن گدا به شخصیت و اعتبار دست یابد.
این سرکشی که در سرپوشی مصری است
کی دست کوتهم به میانش کمر شود
هوش مصنوعی: این که میبینی سرکشی و طغیانی در دل این سرپوش مصری وجود دارد، نشانهای است از اینکه هیچ دستکوتاهی نمیتواند آن را مهار کند.
گویند برگ سبز شود اطلس بنفش
آری شود ولیک به خون جگر شود
هوش مصنوعی: میگویند که ممکن است برگ سبز به رنگ بنفش درآید؛ بله، این اتفاق ممکن است بیفتد، اما در نهایت و به قیمت خون دل خواهد بود.
ای صندلی که دولت رختست بر سرت
تن زن وگرنه بقچه کشان را خبر شود
هوش مصنوعی: ای صندلی که نعمت و خوشبختی بر تو است، اگر تنی به تو تکیه ندهد، اصلاً برای دیگران که بار و بنه حمل میکنند، خبری نخواهد شد.
باور مکن که جبه چو گفتی به بر تمام
بی مزد و کوی و پنبه و رو و آستر شود
هوش مصنوعی: باور نکن که وقتی از جبه صحبت میکنی، همه چیز به راحتی و بدون زحمت به دست میآید، بلکه باید تلاش و کوشش کرد تا به نتیجه رسید.
(قاری) کس از قماش نگفته سخن ز تو
این راز سر به مُهر به عالم سمر شود
هوش مصنوعی: هیچکس از نوع تو گفتهای به زبان نیاورده است؛ این راز پنهان شده به زودی بر همه نمایان خواهد شد.

نظام قاری