شمارهٔ ۳۴ - شیخ سعدی فرماید
جان من جان من فدای تو باد
هیچت از دوستان نیاید یاد
در جواب او
صد عرقچین فدای طایقه باد
هیچ از قالبش نیاید یاد
چشم عین البقر بقد خیاط
برسانادو چشم بد مرساد
تا چه کرد انکه نقش کمخابست
که درفتنه بر جهان بگشاد
انکه کز را نهاد بر بالا
دان که پیموده است یکسرباد
پنبه با قزبجفت هم رفتند
از میان ناگهان قصبچه بزاد
بقچه دربارگاه رخت بدید
پایه خویش و صندلی بنهاد
خرمی گر نبودی و فرجی
کی شدی روز عید(قاری) شاد
شمارهٔ ۳۳ - کمال خجندی فرماید: خطت که بر خط یاقوت مینهم ترجیحشمارهٔ ۳۵ - خواجه حافظ فرماید: ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جان من جان من فدای تو باد
هیچت از دوستان نیاید یاد
هوش مصنوعی: جان من فدای تو باد، هیچکس از دوستانت به یاد تو نیست.
صد عرقچین فدای طایقه باد
هیچ از قالبش نیاید یاد
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که اگرچه بسیاری از عرقچینها (نوعی کلاه) برای گروهی از افراد فدای باد میشوند، اما هیچ نشانی از آنها در قالب و ظاهرشان باقی نمیماند. این به نوعی به زودگذر بودن و عدم تاثیر ماندگار بعضی چیزها اشاره دارد.
چشم عین البقر بقد خیاط
برسانادو چشم بد مرساد
هوش مصنوعی: چشم مثل چشمان گاو است و چون خیاط، اندازهاش را مشخص میکند و این چشم بد، به هیچ چیز نرسد.
تا چه کرد انکه نقش کمخابست
که درفتنه بر جهان بگشاد
هوش مصنوعی: آنکه خواب عمیق و پنهانی را تدبیر کرده، چه تأثیری بر بینش و روشنایی در دنیا خواهد گذاشت.
انکه کز را نهاد بر بالا
دان که پیموده است یکسرباد
هوش مصنوعی: کسی که پایهای را بر میافرازد، بدانید که او یکدست و یکپارچه شده است.
پنبه با قزبجفت هم رفتند
از میان ناگهان قصبچه بزاد
هوش مصنوعی: پنبه و یک موجود دیگر به طور ناگهانی از میان همدیگر عبور کردند و در این حین، یک چنبری کوچک به وجود آمد.
بقچه دربارگاه رخت بدید
پایه خویش و صندلی بنهاد
هوش مصنوعی: در حضور مقام و منزلت خود، هرچه داشت را به نمایش گذاشت و بر جایگاه خود نشست.
خرمی گر نبودی و فرجی
کی شدی روز عید(قاری) شاد
هوش مصنوعی: اگر خوشحالی و خوشی وجود نداشت، آیا روز عید نیز به وجود میآمد؟